عیدالزهرا (س)

امروز دو جشن آسمانی برپاست                     در هر دو علی مرتضی (ع) بزم آراست

هم مهدی فاطمه (عج) نشسته بر تخت              هم رفته درک ثانی(ل) و عیدالزهراست

 

پ.ن۱: روز به درک رفتن قاتل مادرم حضرت فاطمه و آغاز امامت امام غریبمان حضرت مهدی (عج) مبـــــــــــــــــــــــــــــــارک.

پ.ن ۲: برای سلامتی و ظهور آقا صلوات.

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّک ...

عید مبارک...

بسم رب المهدی (عج)

 

می شـود این رمـضــان مـوعــد فــردا باشــد؟          آخـرین مـاه صیـام غـم مـولا باشـد؟

می شود در شب قدرش به جهان مژده دهند         که همین ساله ظهور گل زهرا باشد؟

سلام آقا جان .

رمضان دیگری آمده است و هنوز شما نیامده اید ، نمی دانم تا به کی باید بدون شما روز و شبمان را سر کنیم و نفهمیم که بی شما بودن را نفهمیده ایم.

آقا جان ببخش آنقدر سرگرم دنیای کثیف و مشغله هایش شده ام که هر وقت یادم می آید مشغله های این دنیای نماندنی و ناپایدار مرا از شما دور کرده است از خودم بدم می آید.

مولا جان دلم برایت تنگ است.

وقت است که باز آیی...

مهدوی باشید و سبز

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج

بسم رب المهدی (عج)

روزها می گذرد. امروز, فردا , امروز و فردا... . زمان دیگر نای ِ گذراندن ثانیه ها را ندارد.
در تمام طول زندگی نمی دانم چند ورق کاغذ درباره ات خوانده ام, فقط گفته ام که بیا.
چند جمعه واقعا منتظر آمدنت بوده ام, فقط گفته ام که بیا.
چند قطره اشک از چشمانم برای در کنارت نبودن جاری شده است , فقط گفته ام که بیا.
چند بار زمانی که زمینه گناه برایم فراهم شده است گناه نکرده ام تا منتظر واقعیت باشم , فقط گفته ام که بیا.
چند بار دست به دعا برداشتم و اولین دعایم با اخلاص ظهورت بوده است , فقط گفته ام که بیا.
ولی آقای من با همه ی بدی های من و بی معرفتی های من, دوستت دارم. ای پسر فاطمه (سلام الله علیها) دل پر گناهم به ندیدنت و غیبتت هنوز هم که هنوز هست عادت نکرده است. این را از آنجایی میگویم که دل همه ی ما غروب جمعه میگیرد. بغضی در گلو داریم که ای کاش در تمام هفته اینگونه بود.
آقای من چشمانمان منتظر دیدنت می ماند.

مهدوی باشید و سبز

 

 

عید قربان حسین (ع)

 

بسم رب المهدی (عج)

گوش کن ... با گوش دلت گوش کن ... می شنوی ؟؟؟

صدای زنگ قافله می آید ...

حسین (ع) در راه قربانگاه است ، مولایم می خواهد حجش را تمام کند و به قربانگاه می رود. آری حسین (ع) می رود تا همه چیز را قربانی کند ...

حسین (ع) با قلبی مطمئن تمام اسماعیل هایش را قربانی راه حق خواهد کرد ...

ابراهیم (ع) فقط با اسماعیلش آمده است، اما سلطان عشق و یارانش، سرها و دستها و جانها فدا می کنند ، تردید در دل سلطان عشق جایی ندارد ... او به قربانگاه می رود...

ای دل !

عرفه را درک کردی؟؟؟ پیام مسلم را شنیدی ؟ نکند تو هم مثل کوفیان گوشت کر شده باشد و مولایت را تنها بگذاری ؟

بو کن ... می توانی حس کنی؟؟؟ همه جا پر از عطر سیب و یاس است ...

گوش کن ... می شنوی ؟؟؟ صدای هل من ناصر ینصرنی را می شنوی ؟؟؟ حسین زمانت را دریاب ...

 

لبیک یا بقیة الله ... لبیک ...

 

از تبار گل یاس

 عید قربان ۱۴۳۰

مهدوی باشید و سبز

 

امام زمان (عج) در قرآن

بسم رب المهدی (عج)

و نیز خداوند در قرآن كریم اینگونه از آن حضرت نوید می دهد:
«وعد الله الذّین آمنوا منكم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الارض كما استخلف الذّین من قبلهم و لیمكنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً یعبدوننی لایشركون بی شیئاً و من كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون... » (۱)
یعنی: خدا به كسانی از شما كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام داده اند وعده داده است كه آنان را در روی زمین جانشین دیگران سازد همانگونه كه مردمی را كه پیش از آنان بودند جانشین دیگران كرد و دینشان را ـ كه خود برایشان پسندیده است ـ استوار سازد و وحشتشان را به امنیت تبدیل كند، تا تنها مرا بپرستند و چیزی را با من شریك نگیرند. و آنان كه از آن پس، راه كفر و ناسپاسی در پیش گیرند،‌ نافرمانند.
این آیه شریفه از جمله آیاتی است كه به آن حضرت تأویل شده است.
با نگرش به ظاهر این آیه، خداوند به مؤمنان و شایسته كرداران این امّت، نوید جامعه ای را می دهد كه از هر پلیدی و ناپاكی پیراسته است و به تمامی ارزشها و قداستها و شایستگی ها آراسته است، این معنای ظاهری این آیه‌ شریفه.
این وعده شكوهمند خدا كه سه بار با «لام قسم» مورد تأكید قرار گرفته است و سه بار با «نون تأكید» تاكنون تحقّق نیافته است.
چه زمانی مرم با ایمان و شایسته كردار توانستند با اقتدار، حكومت مهر و عدل خویش را در سراسر جهان به پا دارند و در كمال آزادی و بدون ترس و دلهره مقررات عادلانه و جانبخش قرآن را در عرصه های حیات، پیاده نمایند؟
این مؤمنان شایسته كرداری كه خداوند در آیه مورد بحث این وعده روح بخش را به آنان می دهد، چه كسانی هستند؟
اگر شما خواننده عزیز به تاریخ اسلام و مسلمانان از همان آغاز درخشش انوار نورانی وحی تا كنون، مراجعه كنید، به شایستگی درخواهید یافت كه این وعده شكوهبار خدا در ظرف این هزار چهار صد سال تحقّق نیافته و این نوید بزرگ جامه عمل نپوشیده است.
من فكر نمی كنم كه وجدان هیچ مسلمان آگاه و با انصافی بپذیرد كه منظور از مؤمنان شایسته كردار در این آیه، «امویان» و «عباسیان» باشند، چرا كه تاریخ مورد قبول امت اسلام و ملل بیگانه، گواه است كه «امویان و عباسیان» در حكومت سیاه و وحشتناك خود،‌ سهمگین ترین جنایات را مرتكب شدند و خون پاك اولیای خدا را به زمین ریختند، حرمت ها را هتك كردند، و كاخهای ظلم و بیدادشان لبریز از فسق و فجور و ضد ارزشها بود كه اگر بخواهیم آن جنایت ها را به طور دقیق شرح دهیم كتاب از اسلوب و موضوع خود خارج خواهد شد.
به علاوه چه روزگاری براستی دین خدا به تمكّن و اقتدار مورد نظر این آیه مباركه نائل آمد، تا نوید جهان گستر شدن آن تحقّق یافته باشد همانگونه كه در آیه آمده است:
«و لیُمكنّن لهم دینهم الّذی ارتضی لهم.... »
این صحیح است كه اسلام به دلیل جامعیت، محتوای بلند، هماهنگی با فطرت و دیگر ویژگی های خود و آورنده و آموزگاران و الگوهای حقیقی آن امامان نور تاكنون به میلیون ها دل و قلب راه یافته و آهسته آهسته به راه خود ادامه می دهد، امّا سوگمندانه همچنان فاقد یك قدرت منسجم جهانی است، به طوری كه در هر گوشه ای از این جهان پرآشوب، هر كس می تواند به جنگ با آن برمی خیزد و بر ضد آن و پیروان آن دست به شقاوت می زند.
صحیح است كه اسلام در مقاطعی از تاریخ خویش، در قلمرو محدودی به قدرت رسید و رهبری سیاسی و اجتماعی را به كف گرفت، امّا آیا براستی همین حاكمیّت محدود و قطعی، نوید مورد نظر قرآن و تحقّق آن وعده شكوهمند خداست؟ اگر چنین است این شرایط كه در همان عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ تحقّق یافت و اسلام بر مدینه و بخش هایی از «جزیر‌ه العرب» حاكم گردید.

با این وصف، معنا و مفهوم این نوید شكوهبار قرآنی چه می تواند باشد كه می فرماید:
«وعد الله الذّین آمنوا منكم و عملوا الصّالحات.... »
یعنی: خداوند به كسانی از شما كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام دهند وعده داده است كه آنان را در روی زمین جانشین سازند.... .
بنظر ما، معنای واقعی این نوید قرآنی این است كه روزگاری در پیش است كه بر سراسر گیتی حاكم می گردد و مسلمانان بدون هیچ هراس و دلهره ای راه و رسم مترقی و شعائر و برنامه های انسان ساز دینی خود را برپای می دارند و در تمامی مناطق مسكونی و آباد جهان، تنها اسلام، تدبیر امور و تنظیم شئون بشریت را به دست می گیرد.
آری! این وعده شكوهبار قرآن است و این هم تاكنون، تحقّق نیافته است.
معنای آیه در پرتو روایات
امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ و آموزگاران راستین قرآن نیز در تأویل آیه مورد بحث، بر این اندیشه رهنمون هستند كه این وعده پرشكوه خدا تحقّق نیافته و به هنگامه ظهور حضرت مهدی (عج) تحقّق خواهد یافت.
برای نمونه:
1. از چهارمین امام نور ـ علیه السلام ـ آورده اند كه آیه مورد بحث را تلاوت كرد و فرمود: «بخدای سوگند كه این مؤمنان شایسته كردار، شیعیان ما اهل بیت ـ علیهم السلام ـ هستند و خداوند این نوید و وعده شكوهبار را به دست بزرگ مردی از ما تحقّق خواهد بخشید. او مهدی این امت است و كسی است كه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مورد او فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یك روز باقی مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد ساخت تا مردی از عترت من كه نامش نام من است بر جهان حكومت كند و زمین را همانگونه كه به هنگامه‌ او لبریز از ظلم و جور است، مالامال از عدل و داد سازد.» (۲)
2. و از دو امام معصوم حضرت باقر ـ علیه السلام ـ و حضرت صادق ـ علیه السلام ـ نیز همین سخن روایت شده است و آنان نیز درست همین نوید را داده اند.
مرحوم «طبرسی» پس از نقل این روایت می گوید: «منظور از مؤمنان شایسته كردار، پیامبر و خاندان اویند و این آیه در بردارنده‌ نوید حكومت عادلانه جهانی اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ، استقرار اقتدار آنان در سراسر گیتی و برچیده شدن وحشت و هراس آنان با ظهور حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ است.»
و می افزاید: «خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مورد این واقعیت اجماع و اتفاق نظر دارند و روشن است كه اجماع آنان همانند قرآن حجت است. چرا كه پیامبر گرامی ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «مردم! من از میان شما می روم امّا رو گوهر گرانبها در میان شما به یادگار می گذارم، یكی كتاب خدا، قرآن و دیگری خاندانم. و این دو، تا روز رستاخیز و ورود بر من در كنار حوض كوثر از هم جدایی ناپذیرند.»
آنگاه می افزاید: «نوید شكوهمند این آیه قرآن نیز كه تمكّن و اقتدار اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و استقرار دین خدا بر روی زمین بوسیله آنان است، وعده ای است كه تاكنون تحقّق نیافته است از این رو آن حضرت در انتظار دریافت فرمان ظهور از جانب خداست،‌ چرا كه خداوند در وعده اش تخلف نمی ورزد.» (۳)


۱) سوره‌ فصلت، آیه 42.

۲) مجمع البیان، ج 7، ص 152 و تفسیر عیاشی، ذیل آیه 154، از سوره نور.

۳) مجمع البیان، ج 7، ص 152

 

مهدوی باشید و سبز

 

میلاد نور مبارکباد...

بسم رب المهدی (عج)

 

صبح خوبی است امروز          آسمان آبی آبی و زمین


          همه اش پرشده از سبزه  و راغ        بوی گلهای بهاری همشان شامه نواز

از پس پنجره ها می بینم      قمری و چکاوکان در آواز          زیر نور خورشید

با همان گرمی مطلوب              نه سرداست ونه داغ

           مردم کوچه برزن همگی خندانند     

با خودم تا که تامل کردم                         در پس خنده وآوازو طراوت دیدم

                      غصه و نغمه جانسوزو فسردگی را

به درون تا که رجوعی کردم                            دیدم ای وای شود آیا که:

میهمان باشد وصاحب خانه      رفته باشد پی دلواپسی اش

                                                         ودر آن خانه بود جای برای شادی

آهی از دل بکشیدم  گفتم      ای خدا رحمی کن

                                      برسان صاحب ما را تا که    سبزی گل نفس قمری وبلبل

            همشان بردارند       این غبار و غم فرسودگی از چهره شان

خنده ها خنده شود    تیرگی رخت ببندد زینجا               همه جا نور شود سرتاسر

                                             همه جا صدق وصفا باشد وبس

میلاد نور مبارکباد...

یاس سفیدم!


بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد....

مهدوی باشید و سبز

 

 

کاش میلادت را در کنارت جشن بگیریم

                         اللّهم عجّل لولیک الفرج

سلام بر غریبی که سوز غربتش هر دلی را میسوزاند .

امشب دنیا شوری دگر دارد ، آسمان با ستارگان آذین بندی شده است ، مردم در همه جا در تب و تابند ،

 همه جا گلباران و نورباران و آذین بندی شده است ، اینها همه بهانه است ! بهانه گشتن در پی گمشده

 خویش . . .

میگردیم و نمی بینیم و نمی یابیم و در دل به خود میگویم ای غریب غریبان تا به کی اندر پرده غیبت

خواهی ماند ؟

ولی غافلیم از اینکه در همه حال ناظر به همه ی اعمال ما هستی .

تا به کی من گناه کنم و به جرم گناه من دیرتر بیایی ؟

تا به کی جمعه صبح ها ندبه بخوانم و ناله "این بقیة الله " سر دهم و راه را برای آمدنت هموار نسازم ؟

هرگاه قرار باشد برایمان مهمانی از راه برسد خودمان را مهیا میکنیم و مقدمات آمدنش را فراهم میکنیم

امّا مهمان غریبی داریم که فقط به او میگوییم بیا و غافلیم که چگونه او به مکانی آلوده از گناهان ما بیاید؟

بیایید در این شب عزیز با خودمان عهد ببندیم ، سعی کنیم آنگونه باشیم که او میخواهد ، بیایید

دلهایمان را صاف کنیم و آنرا از بدیهای روزگار صاف کنیم .

بیایید در راه ظهور مولایمان قدم برداریم هرچند این قدم ها کوچک باشد .

به امید آنکه ظهور مولایمان هرچه زودتر محقق شود .

 

شوق عهد؛ شرح فرازهايي از دعاي عهد

 بسم رب المهدی (عج)


«اللَّهُمَّ إِنِّى اُجَدِّدُ لَهُ فِى صَبِيحَةِ يَوْمِى هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ اَيَّامِى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِى عُنُقِى؛ خدايا! من در صبحگاه امروز و هر روز ـ تا زماني كه زنده­ام ـ تجديد مي كنم عهد و عقد و بيعت را برگردنم!»


از جمله معاني «عهد» اقرار و اعتراف است.(۱)


« عقد» به معناي پيمان جهت حتمي شدن قرار داد و يا اطاعت است. (۲)


« بيعت»  به معناي اطاعت وانقياد است.


كاربرد اين سه كلمه، اشاره به تعهد و قرار همه جانبه با امام زمان(عج) است كه در محضر الهي به آن متعهد


 مي شويم. اين پيمان هم قلبي است (عهد) و هم بر آن تأكيد مي­شود (عقد) و هم بر اطاعت و انقياد از آن حضرت تصريح مي­شود (بيعت).


«لا اَحُولُ عَنْهَا وَ لا اَزُولُ اَبَداً؛  از آن پيمان بر نمي گردم و هيچگاه از پا نمي نشينم!»


«حول» به معناي گردش و از حالي به حال ديگر شدن است.


«زوال» رو به اضمحلال و سكوت و سكون رفتن است.


من در مسير اين عهد و پيمان، نه دچار دگرگوني مي­شوم كه از درون تغيير كنم و نه به جهت سختي­ها و شرايط بيروني سست مي­شوم و از حركت باز مي­ايستم.


ارزش وفاي به عهد


 وفاي به عهد، از جمله ويژگي هاي مؤمنان است.(۳)


در قرآن مجيد بارها از وفا كنندگان به عهد، تمجيد و عهدشكنان مورد انتقاد و توبيخ قرار گرفته اند. (۴)


پيمان­شكني موجب لعنت الهي دانسته شده است. (۵)


پيمان و بيعت با امام زمان(عج) در حقيقت پيمان و بيعت با خداوند است.


در بيعت رضوان، مسلمانان در حديبيه و در شرايط سخت و خطرناك با پيامبر(ص)  پيمان بستند، پس از آن پيمان ، از جانب خداوند اين آيه نازل شد: «كساني كه با تو بيعت كردند، بدون ترديد با خداوند بيعت كردند».

(۶)
بيعت با وليّ الهي در روي زمين، بيعت با خداوند است. البته به همان ميزان كه بيعت با وليّ خداوند ارزشمند و وفاي به آن ضروري است؛ نقض و تخلّف از عهد و پيمان، پيامدي سخت و فرجامي ناپسند دارد.


هر مقدار كه طرف عهد و پيمان مقتدرتر، نيرومندتر و عظيم­تر باشد، گناه نقض پيمان با او نيز بزرگ­تر است. اگر در اين دعاي شريف، در محضر الهي با امام زمان(عج)  عهد و پيمان مي­بنديم و بر آن تأكيد مي­كنيم؛ بايد مراقب باشيم تا مبادا مصداق اين آيه شويم كه: « اي اهل ايمان! چرا چيزهايي مي­گوييد كه خود عمل نمي­كنيد؟ نزد خداوند خشم بزرگي است كه بگوييد آنچه را عمل نمي­كنيد». (۷)


مفاد عهد و پيمان

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِى مِنْ اَنْصَارِهِ وَ اَعْوَانِهِ؛ خدايا! مرا از ياوران و كمك دهندگان او قرار بده!»


ناصر كسي است كه با تمام وجود، در ياري پيشواي خود بكوشد و همواره در صدد باشد كه از راه­هاي ممكن، امام خود را ياري برساند.


«عوان» كسي كه در كارها به كسي كمك كند. «ناصر» و «عوان» گرچه معنايي نزديك به هم دارند؛ ولي نصرت معناي وسيع­تري دارد.


«نصرت» ياري گسترده و همه جانبه است و «عوان» پشتيباني موردي و مقطعي است.


«وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ؛ و از دفع كنندگان از او باشم!»


«ذبّ» به معناي«دفع» است؛ يعني، خدايا! مرا از مدافعان آن حضرت قرار بده.


دفاع كردن از شخص، ابعاد مختلفي دارد؛ گاه بايستي دشمن را از او دور كرد و گاه بايد به دفاع از انديشه او پرداخت و به هجومي كه عليه تفكر او صورت مي­گيرد، پاسخ داد. بنابراين، دفاع گاه از شخص است و گاه از فكر؛ گاه در عرصه سياست و گاه در عرصه اقتصاد و البته كسي كه مي خواهد از امام خويش دفاع كند، بايستي روش­هاي هجوم دشمن را بشناسد، تا بتواند به دفاع مناسب اقدام نمايد.


«وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِى قَضَاءِ حَوَائِجِهِ؛  و از كساني باشم كه در بر آوردن خواسته­هاي او شتاب ورزم!»


در اين جمله نه تنها از خدا مي­خواهيم كه ما را از مدافعان حضرت مهدي(عج)  قرار دهد؛ بلكه از او  مي­طلبيم كه ما را از كساني قرار دهد كه در برآوردن خواسته­هاي آن حضرت، بر ديگران پيشي بگيريم.


نصرت خداوند


خداوند حتما دين و وليّ خود را ياري خواهد كرد:


«  لازم كرده است خداوند كه­ حتماً ­من و رسولانم غالب خواهيم گشت». (۸)


در اين مسير عده­اي اين توفيق را مي­يابند كه ياور خدا و وليّ او باشند هر كس در اين مسير باز بماند، ديگري جاي او را خواهد گرفت.


« به­زودي خداوند مردمي را به صحنه مي­آورد كه آنها را دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست دارند». (۹)


پس در ياري آن حضرت بايد شتاب كرد و بر ديگران سبقت گرفت: مبادا از اين فيض بزرگ محروم بمانيم!


«والْمُمْتَثِلِينَ لاَِوَامِرِهِ وَ الُْمحَامِينَ عَنْهُ؛ مرا از كساني قرارده كه­از او اطاعت و از او حمايت و دفاع كنم».


مهم­ترين عنصر در ياري و دفاع از امام زمان(عج) ، اطاعت از فرمان­هاي آن حضرت است: چه اينكه اگر اطاعت در كار نباشد، اهداف آن حضرت محقق نشده و ادعاها، گفتاري پوچ خواهد بود.


ياري امام(عج) در ايام غيبت

سؤال: آيا دفاع و اطاعت از حضرت در زمان غيبت كبري ممكن است؟


پاسخ: حضرت مهدي(ع‍ج) گرچه در پس پردة غيبت است؛ ولي هم دفاع از آن حضرت ميسر است و هم اطاعت كسي كه از عقيده امامت ـ  بويژه امامت حضرت بقيت­الله(عج)  ـ دفاع مي­كند و در راه نشر آن مي­كوشد، در حقيقت مدافع حضرت و ياري كننده او است.


همچنين كسي كه از فرمان­هاي قرآن و اهل بيت(ع) اطاعت مي­كند. از امام زمان(عج)  اطاعت كرده است.


«السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ؛ و ما را از پيشي گيرندگان به انجام خواسته او قرار ده!»


پيشي گرفتن بر ديگران در كارهايي ناپسند شمرده شده و در اموري پسنديده دانسته شده است. سبقت براي گناه و به دست آوردن دنيا ناپسند است؛ ولي شتاب براي امور خير، پسنديده و بر آن تأكيد شده است:


« كساني كه از بيم پروردگارشان ترسانند و كساني كه به آيات پروردگارشان مؤمن هستند، و كساني­كه به پروردگارشان شرك نمي­ورزند و كساني كه به­جا مي­آوردند آنچه را انجام مي دهند در حالي كه دل­هايشان بيمناك است، چون به جانب پروردگارشان باز مي­گردند، آنانند كه در امور خير شتاب مي ورزند و در آن بر ديگران پيشي مي­گيرند».(۱۰)


آري، كساني در قله ايمان و كمال قرار دارند كه در انجام خواسته وليّ خود درنگ نمي­ورزند؛ بلكه سعي بر آن دارند كه از ديگران در تحقق خواسته مولاي خود سبقت بگيرند.


«وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ؛ و مرا از جمله كساني قرار ده كه در برابر او شهادت را در آغوش كشم!»


شهادت منزلتي است بسيار بزرگ كه معدودي از امت اسلام، به آن راه مي يابند. تعدادي از اين شهيدان در حضور پيامبر(عج) و ائمه(ع) به شهادت رسيده­اند.


روشن است كه شهادت در كنار امام(عج) با ديگر صحنه­ها تفاوتي آشكار دارد.


بالاترين توفيق، درك فيض شهادت در ركاب حضرت وليّ عصر(عج) است؛ چرا كه در حضور آن حضرت همه انگاره­ها رخت بر بسته و چشمه زلال حقيقت خود را آشكار مي­سازد.


شهيد در چنين صحنه­اي با اطمينان و بلكه با يقين، بر گلبرگ شهادت بوسه مي­زند.


از ديدگاه قرآن، شهيدان حيات حقيقي دارند. (۱۱)


و به آنان نبايد مرده گفت.(۱۲)


رسول خدا(ص) فرمود: «برتر از هر نيكي، نيكي ديگري هست تا آنجا كه شخص در راه خدا كشته شود كه بالاتر از آن نيكي نيست».(۱۳)


در زيارت امام حسين(ع) مي­خوانيم:


« كاش من با شما بودم و در كنار شما به رستگاري بزرگ مي­رسيدم!»(۱۴)


پس شهادت فيض بسيار بزرگي است، اما بزرگ­تر از آن اين كه، اين فيض در محضر امام زمان(عج) صورت پذيرد.
 
------------------------
پي نوشت:

۱) مجمع البحرين، ماده عهد.
۲) لسان العرب، ماده بيع.
۳) مؤمنون/ 8.
۴) رعد/ 25.
۵) مائده / 13.
۶) فتح / 10.
۷) صف / 2 و 3.
۸) مجادله / 21.
۹) مائده / 54.
۱۰) مؤمنون / 57-61.
۱۱) آل عمران/ 169.
۱۲) بقره/ 154. 
۱۳) کافي، ج 2، ص 348.
۱۴) من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 594. 

مهدوی باشید و سبز

 


 

عشق صادق يا لاف عشق

  بسم رب المهدی (عج)

 عشق صادق يا لاف عشق


محبت مانند سکه‌اي است که دو رو دارد يک طرف عشق و علاقه به محبوب و روي ديگر آن خوف و ترس جدايي از محبوب. و هر چه درجۀ اين محبت بيشتر مي‌شود، خوف و ترس جدايي نيز بيشتر مي‌شود. بالاترين خوف و ترس از خدا را معصومين عليهم السلام دارند چرا که بالاترين عشق و علاقه و محبت نسبت به پروردگار را دارند آنقدر مجذوب ديدار حقّند که وقتي در مقابل خدا مي‌ايستند از هرچه غير خداست رها مي‌شوند و فقط در لحظۀ وصال حبيب است که زخم‌هايشان را مي‌‌توان مرهم نهاد و مدارا کرد، چون محو جمال محبوبند و از ترس جدايي از او چون مارگزيده به خود مي‌نالند و مي‌فرمايند: «مولاي من! گيرم که بر عذاب تو صبر کنم ولي چگونه مي‌توانم بر فراق و جدايي تو صبر کنم.»[1]


آري رسم اوليا اين است که حاضرند عذاب خدا را بچشند به شرط آنکه به وصال حضرت دوست برسند و اين عشق و ترس به­وجود نمي‌آيد مگر در سايۀ ورع، اجتهاد و تقوي حال آنکه ائمه خود مجسمۀ تقوي و ورعند.


امام علي عليه السلام مي‌فرمايند: «ياري کنيد مرا با پرهيز از گناه، تلاش، عفت و پاکدامني و انجام وظيفه.»[2] (گناه ما را از امام جدا مي‌کند) بنابراين نمي‌توانيم بدنبال هوي و هوس بوده و ادعا کنيم که عاشق پروردگار خود هستيم. چون خداوند نيز در قرآن مي‌فرمايد: «و اما کسي که از مقام پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس بازداشت بي‌گمان پناهگاهش بهشت است.»[3]


به اين مقام نخواهيم رسيد مگر با معرفت که آن را نيز بايد از معصومين کسب کنيم و ابتدا بايد نسبت به خود آن عزيزان محبت داشته و حتي بسيار تلاش کنيم. زيرا که آن‌ها واسطۀ فيض الهي‌اند.


امام باقر عليه السلام مي‌فرمايند: «هر کس دوست دارد، که ميان او و خدا پرده‌اي نباشد تا خدا را ببيند و خدا نيز به او نظر کند بايد آل محمدصلي الله عليه و آله و سلم را دوست داشته باشد و از دشمنان آنان دوري گزيند و امامت آن‌ها را بپذيرد پس اگر چنين کند خدا بر وي نگريسته و او خدا را ديدار مي‌کند.»[4]


اکنون اين سؤال مطرح مي‌شود: ما که در زمان غيبت يوسف زهرا عليه سلام به سر مي‌بريم و ادعاي دوستي با امام زمان را داريم آيا واقعاً امام زمان را دوست داريم يا دوستي و توسل ما به وجود آن نازنين به­خاطر دوست داشتن خودمان و حل مشکلاتمان مي‌باشد؟ از دو روش مي‌توان پي برد که اين محبت در وجود ما واقعي است يا تصنعي .


الف) ياد حضرت در دل­هايمان:


هرگاه دوستي به ما بگويد: «هرگز فراموشت نمي‌کنم.» بسيار خوشحال شده و از گفتۀ او لذت مي‌بريم، ولي امام زمان عليه السلام مي‌فرمايند: «ما در کارهاي شما کوتاهي نمي‌کنيم و هرگز شما را فراموش نمي‌کنيم.»[5] با شنيدن اين کلام زيبا چه اتفاقي در ما رخ مي‌دهد؟ آيا فکر کرده‌ايم که امام به ياد ما هست ما چقدر به ياد ايشان هستيم؟ آيا ياد امام در زندگي ما جايي دارد يا نه؟


دلا رمز حيات از غنچه درياب       حقيقت در مجازش بي‌کنايه است


               ز خاک تيره مي‌رويد وليکن          نگاهش بر شعاع آفتاب است.[6]


اي کاش رمز محبت و به ياد محبوب بودن را از غنچه گل ياد مي‌گرفتيم، زمانيکه سر از خاک تيره برون مي‌آورد مدام در فکر محبوب خود است، سحرگاه که مي‌شود روي خود را به سمتي که مطلع معشوقش مي‌باشد برگرداند. و منتظر نور جمال خورشيد جهان افروز است تا از نور وجودش بهره گرفته و آغاز زندگي کند. آيا هر صبح و شام ما با ياد محبوبمان و امام عزيزمان سپري مي‌شود يا با ياد اغيار؟؟!


ب. دغدغۀ فکري ما در زندگي جلب رضايت امام زمان است يا... ؟


دغدغۀ فکري ما چيست؟ آيا فقط به دنبال زندگي روزمره و مدگرايي و چشم و هم چشمي هستيم؟ فلان وسيله زندگيمان کمتر از ديگري نباشد؟ آيا فکر کرده‌ايم که حرف‌ها، رفتارها و کردارهايمان مورد رضايت امام عصر روحي فداه هست يا نه؟

 
اصلاً آقا چه انتظاري از ما دارد و وظيفۀ ما در قبال ايشان چيست؟


آيا در مقابل ايشان اداي دين کرده‌ايم؟ اگر نتوانسته‌ايم ، هميشه دعا کنيم و از خدا بخواهيم که: خدايا ما را بر اداء حقوق حضرتش و جهد و کوشش درگاهش و دوري از عصيان و نافرماني‌اش ياري بفرما.[7]


امام زمان عليه السلام مي‌فرمايد: «هر يک از شما بايد کاري کند که وي را به محبت و دوستي ما نزديک سازد و از آنچه خوشايند ما نيست و باعث کراهت و خشم ماست دوري گزيند.»[8]


و براستي اگر کاري کرديم که باعث جلب رضايت خدا و محبت ائمه عليهم السلام به ويژه امام عصر روحي فدا شود و خشم و غضب آن‌ها را دور سازد خود امام بر ما منت نهاده و لطف و عنايت خود را شامل حالمان مي‌فرمايد همچون شيخ مفيد «رضي الله عنه» يا آن بانويي که براي حفظ حجاب خود و خشنودي امام زمان هفت سال ماندن در خانه را ترجيح داد تا مبادا دشمن موجب بي‌حجابي او شود لذا بخاطر ترجيح داشتن رضايت خدا و امام، زمانيکه از دنيا مي‌رود خود امام بر سر جنازۀ او حاضر مي‌شود.

 

مهدوی باشید وسبز
--------------------------------------------------------------------------------

[1]. مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، دعاي کميل.
[2]. نهج البلاغه، نامه 45.
[3]. سوره نازعات / 40 و 41.
[4]. بحارالانوار، ج 27، ص 51.
[5].  احتجاج: ج 2، ص 497، مرحوم طبرسي.
[6]. اقبال لاهوري.
[7]. مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، دعاي ندبه.
[8]. شرح چهل حديث از حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، علي اصغر رضواني، ص 77.
 
به نقل از : مجله امان شماره ۱۰ 

 مهدوی باشید و سبز

 

استعمار و بهره گيري از آخرالزمان

  بسم رب المهدی (عج)

استعمار، زاييده تخيل ما نيست، دوراني از تاريخ جهان است .از درون آن، دو دنياي پيشرفته و عقب مانده بيرون آمده است. دوراني که براي تأمين منافع عده­اي خاص ، نابودي بيش از 15 ميليون انسان در قاره آمريکا و اسارت و بردگي 18 ميليون بينوا در آفريقا را به همراه داشته است.(که البته اين جزئي از آثار زيانبار اين دوران است)


در اين باره آرنولد توين بي (مورخ انگليسي) مي­گويد:«سرزمين فقيري مثل انگلستان، بدون غارت امکان نداشت به يک امپراطوري جهاني دست يابد و پيشتاز انقلاب صنعتي شود.»


بله، کار استعمار، زراندوزي و استعمارگران زرسالاران هستند که براي قوام و هستي خود نياز به چپاول و غارتگري دارند! و اين چنين است که ساموئل هانينگتون در راهکارش براي ادامه حيات زرسالاران دنياي غرب چنين مي­گويد:


«غرب بايد توان اقتصادي و نظامي لازم براي حفظ منافع خود در رابطه با اين تمدن­ها (اسلام و کنفوسيوس) داشته باشد.»

از مناطق مهم براي تأمين هدف استعمارگران، منطقه خاورميانه مي­باشد که به علت برخورداري از 70% نفت جهان و 40% از ذخائر گاز دنيا، به پول­سازترين نقطه تبديل گشته و چشم زراندوزان را به خود خيره کرده  است . آن­ها براي حفظ امپراطوري خود ، (خصوصاً در هزاره سوم که دوران بحران سوخت مي­باشد و به گفته هنري برانژ «مملکتي که نفت دارد امپراطوري را دارا خواهد بود» ) . بايد بر  اين منطقه تسلط پيدا کنند. همين مطلب انگيزه تشکيل دولت اسرائيل و جعل کلمه نکبت بار صهيونيسم را با بهره­گيري از منجي­گرايي شتاب بخشيد و اين سؤال را بوجود آورد که اسرائيل در اين جغرافياي سياسي چه نقشي را مي­تواند ايفا کند؟


«تئودور هرتزل» از سردمداران صهيونيسم چنين جواب مي­دهد «هر يک از دولت­هايي که از تشکيل دولت يهود حمايت کند نه تنها بر تمام رقباي خود برتري خواهند يافت، بلکه دولت يهود زمينه نفوذ آن­ها را در خاورميانه هموار خواهد کرد.»


او در کتاب خود تحت عنوان «دولت يهود» در سال 1895م چنين مي­نويسد: «ما در آن­جا بسان سنگري براي اروپا ، در برابر آسيا خواهيم بود، ما پيش قراول تمدن غرب در برابر وحشيگري شرق خواهيم بود».


و اين چنين، اسرائيل نقش ژاندارم حوزه­هاي نفتي در خاورميانه را ايفا مي کند.


در اين ميان دولت انگليس هم در سال 1845 توسط «ادوارد . ال. ميلفورد»، از« وزارت مستعمرات انگليس»،اين پيشنهاد را مطرح مي­کند: «تأسيس ملت يهود در فلسطين به صورت يک دولت تحت الحمايه و زير قيموميت بريتانياي کبير که اين قيموميت به محض اينکه خود يهوديان بتوانند از خودشان مواظبت کنند، پس گرفته خواهد شد، چرا که وجود يک دولت يهود در لوانت (ساحل خاوري مديترانه) ، ما را در موقعيت مسلطي قرار خواهد داد، تا بتوانيم از آن جا هر فرآيند تجاوز، دست اندازي و تهديد دشمنانمان را زير نظر بگيريم»

البته نبايد از اين نکته غفلت کرد که اگر چه «تئودور هرتزل» از طرف همگان به عنوان «پدر صهيونيسم» شناخته شده است؛ اما جنبش تشويق يهوديان براي حرکت به سوي فلسطين را نه او آغاز کرد و نه ايجاد؛ بلکه اين مسيحيان پروتستان انگليسي و پيوريتان­ها بودند که سه قرن پيش از نخستين کنگره يهوديان صهيونيست چنين کاري را کردند.


در سال­هاي مياني سده 16 م  پروتستان­ها شروع به نگارش رساله­هايي کردند که در آن­ها اعلام شده بود، همه يهوديان بايد اروپا را ترک کنند و به فلسطين بروند.


پيوريتانيسم، ميراث دوران اليزابت اول است. ( او دختر هنري هشتم است که از سال 1558 تا 1606 ملکه انگليس بود) اليزابت راه پدر را در معارضه با کليساي کاتوليک که پشتوانه ايدئولوژيک امپراطوري جهاني اسپانيا به حساب مي­آمد، را ادامه داد و در قالب فرقه پيوريتان ،  مذهب پروتستان را به ايدئولوژي توسعه­طلبي استعمار انگليس مبدل ساخت.  آرمان­هاي مسيحايي دال بر «پايان جهان» ظهور مسيح و استقرار «حکومت جهاني مسيحيت» از باورهاي اصلي انديشه پيوريتان­ها بود و در اين ميانه «سرزمين صهيون» جايگاه محوري داشت، سرزميني که بايد به مرکز امپراطوري جهاني مسيحيت تبدل ­شود؛ در نتيجه، بار ديگر، آرمان­هاي صليبي از درون مذهب پروتستان سر بر کشيد.


در اوايل سده هفدهم آرمان­هاي پيوريتاني اشاعه يافت و به پرچم اخلاقي و ارزشي استعمار بريتانيا مبدل شد؛ ماجرا جوياني حريص و غارتگر ، مانند پرتغالي­ها و اسپانيايي­هاي کاتوليک، جامة ديني به غارتگري خود پوشانده و آن را در راستاي تحقق رسالت مسيحايي خويش جلوه مي­دادند.


و از اين رو است که «حييم وايزمن» اولين نخست وزير اسرائيل (1952 ـ 1874) در مورد علت حمايت بريتانيا از فرزند نامشروع خود اسرائيل چنين مي­گويد: «حق داريد بپرسيد دلايل حمايت انگليس از يهود و تمايل دولت آن­ها جهت تحقق آرزوهاي يهود در فلسطين براي چيست؟ جواب اين  است : انگلستان به ويژه انگليسي­هاي قديم از جمله مردماني هستند که بيشتر از هر کسي از تورات اثر پذيرفته اند و آيين حاکم بر انگليس به ما کمک بسياري کرد تا رؤياها و آرزوهايمان را محقق سازيم»


اين جماعت گستاخ زودتر از همه مسلمانان دريافته­اند که نمي­توان از انرژي نهفته و پتانسيل «منجي گرايي» غافل شد و سال­هاست که درصدد بر آمده اند که آن را در خدمت اهداف خود در آورند. در اين راستا طرح مباحثي مجعول چون ضرورت آمادگي براي ظهور عيسي مسيح، تخريب مسجد الاقصي، ساختن مجدد هيکل سليمان و ايدئولوژي آرماگدون چيزي جز تسلط بر خاورميانه و به زير سلطه کشيدن اسلام اصيل (که در حال حاضر با دو شاخصه حسيني و مهدوي بودن خاري در چشم آنان مي­باشد) نيست. اميدواريم بتوانيم در شماره­هاي بعدي، به بررسي تفصيلي اين عقائد بپردازيم.  

--------------------------------------------------------------------------------

۱ - محاکمه صهيونيسم اسرائيل روژه گارودي، ص145، انتشارات کيهان چ 2، شهريور1380.

۲. تدارک جنگ بزرگ، گريس هالسل، ص219.

 منبع : [مجله شماره 10 : - مقالات]

 
مهدوی باشید و سبز

 

مهدويت: مدیران زن در دولت جهانی

 بسم رب المهدی (عج)

مدیران زن در دولت جهانی اگر زن، خویش را در آیینه گوهر وجودی ای كه خداوند به وی عطا كرده است نظاره كند، هرگز در حسرت جایگاه اجتماعی مرد زبان به شكوه نمی‏گشاید . این‏كه هیچ پیامبر و معصومی از غیر زن زاده نمی‏شود و در مكتب غیر مادر رشد و نمو نمی‏كند، از جایگاه محوری زن در حیات دینی و اجتماعی بشر خبر می‏دهد . یكی از بزرگان عرفان جایگاه دینی زن را چنین به تصویر كشیده است: «زن به لحاظ داشتن قدرت خالقیت كه تنها از صفات خاص خداوند سبحان است، برای رسیدن به كمال مستعدتر است‏» . جایگاه اجتماعی زن، در منظر یكی از شخصیت‏های جهانی این گونه است: «زن با یك دست گهواره و با دست دیگر تاریخ بشریت را حركت می‏دهد» . وجود این دو ویژگی، زن را در دو بعد عرفانی و اجتماعی به رقیبی بلامنازع مبدل ساخته است; به گونه‏ای كه اگر مردان جایگاه واقعی زن در كائنات را در می‏یافتند، بدان رشك می‏بردند . به نظر می‏رسد، بشریت‏به خصوص جهان غرب جایگاه رفیع زن را درنیافته است و نمی‏خواهد حق وی را حتی به شكل صوری به وی باز گرداند . به راستی چند درصد از وكلا، معاونان و رؤسای جمهور كشورهای غربی زن هستند و در دایره‏ای محدودتر چند درصد از نیروهای سازمان‏های بین المللی را زنان تشكیل می‏دهند؟ مقام و جایگاه زن تنها در حكومت امام زمان (عج) شناخته می‏شود . در این حكومت است كه زن به جایگاه حقوقی و حقیقی خود دست می‏یابد . در این حكومت نگرش مردان به زنان دگرگون می‏شود; شعور فكری زن بدان‏جا می‏رسد كه به «زن بودنش افتخار می‏كند» و هرگز خود را با مرد نمی‏سنجد . نقش حكومت اسلامی قبل از بر پایی حكومت مهدی - عجل الله فرجه الشریف - بارور ساختن باور زن به خویش، رهانیدن وی از سراب‏های كاذب ایسم‏ها و ایست‏ها و اعطای حقوق اجتماعی به وی تا مرز آسیب ندیدن گوهر وجودی او است . در حكومت مهدی - عجل الله فرجه الشریف - از سویی نگرش جامعه به زن و از سوی دیگر نگرش زن به خود تغییر می‏یابد . حكومت مهدی (عج) به لحاظ فراگیر بودن، امنیت‏شغلی برای زن را فراهم می‏آورد و زن در سایه سار این امنیت نگرش و امنیت كاری، از توان ینیت‏بخشیدن به ایده‏ها و اندیشه‏هایش بهره‏مند می‏شود . زن در حكومت مهدی - عجل الله فرجه الشریف - به جایگاه رفیع و واقعی خود دست می‏یابد . شاید رمز رجعت زنان بزرگ موحد و حضور آنان در ساختار حكومتی مهدی - عجل الله فرجه الشریف - ، شكوفا ساختن استعدادهای آنان باشد; استعدادهایی كه در حكومت‏های دیگر توان بروز نیافتند . رجعت 400 زن در كنار 800 مرد با حضرت عیسی - علیه السلام - و نیز رجعت زنانی چون ام‏ایمن، حبابه و البیه، سمیه، و ام‏خالد در این راستا قابل تحلیل می‏نماید . گذشته از رجعت این زنان كه بی‏شك در حكومت امام زمان - عجل الله فرجه الشریف - از جایگاه محوری و مسؤولیت‏های كلیدی برخوردار خواهند بود، وجود 50 زن در میان 313 تن یاور امام عصر - عجل الله فرجه الشریف - كه هر یك در عبودیت، زهد و پارسایی و خلاقیت و كارآمدی سر آمد افراد بشرند و روایات آن‏ها را امیران می‏خوانند، نشان دهنده رسیدن زن به جایگاه حقیقی خود است . امام باقر - علیه السلام - در تفسیر آیه 148 سوره بقره به جابر بن یزید جعفی در خصوص یاران حضرت مهدی - عجل الله فرجه الشریف - می‏فرماید: «و یجیی‏ء و الله ثلاث ماة و بضعة عشر رجلا فیهم خمسون امراة یجتمعون بمكة علی غیر میعاد قوعا كقزع الحزیف یتبع بعضهم و هی الایة التی قال الله این ما تكونوا یات بكم الله جمیعا ان الله علی كل شی‏ء قدیر» . سوگند به خداوند، سیصد و سیزده تن كه پنجاه نفر از آنان زنند، بی‏هیچ قرار قبلی در مكه گرد می‏آیند و این است معنای آیه شریف: هر كجا باشید، خداوند شما را حاضر می‏كند; زیرا او بر هر كاری توانا است . (1) به امید آن روز

 

پی‏نوشت: 1) بحارالانوار، ج 52، ص 223 . حسن ابراهیم زاده / پرسمان پیش شماره 3

 

مهدوی باشید و سبز

 

چرا امام زمان تاكنون ظهور نكرده است؟

بسم رب المهدی (عج)

 

بسیاری می پرسند چرا امام زمان تاكنون ظهور نكرده است؟
براى ارائه پاسخ جامعى به اين پرسش مناسب ديديم كه قسمتى از كتاب «رهبرى بر فراز قرون‏» پژوهشى درباره امام مهدى، عليه‏السلام، نوشته شهيد سيد محمد باقر صدر را براى شما نقل كنيم:
وقتى آن حضرت خود را براى يك دگرگونى اجتماعى آماده ساخته چه چيز مانع وى شده است كه در دوره غيبت صغرى يا سال‏هاى پس از آن به ميدان بيايد و غيبت‏خود را طولانى نسازد; با توجه به اينكه در آن زمان، زمينه و شرايط كارهاى اجتماعى و اصلاحى بسيار آسان‏تر بوده است؟

آن حضرت به‏واسطه رابطه مستقيمى كه بر اثر برنامه‏ريزى‏هاى خاص در زمان غيبت صغرى با مردم داشت، اين امكان را يافته بود كه ياران خود را گرد آورد و با قدرت، كار خود را شروع كند . قدرت‏هاى حاكم آن زمان نيز

به اين مرتبه از توان و نيروى دهشتناك كه انسان امروزه براثر پيشرفت علم و صنعت‏به آن دست‏يافته است، نرسيده بود .

جواب اين است كه هر كارى براى تغيير ساختار جامعه به‏وقوع پيوندد; موفقيت آن بستگى به يك سلسله شرايط و زمينه‏هاى خارجى دارد و تا همه آن شرايط كاملا تحقق نيابد امكان رسيدن به هدف وجود ندارد .

البته آن تغييرات اجتماعى كه سرچشمه‏اى الهى دارد از نظر پيام، ربطى به عوامل خارجى مانند وضعيت‏سياسى، اجتماعى جامعه، واقعيت‏هاى بين‏المللى، توانايى‏هاى مردم و ...  ندارد; زيرا پيامى كه زيربناى اين تغييرات است، الهى و آسمانى است و شرايط خارجى در آن مؤثر نيست ولى از جنبه اجرايى به شرايط بيرونى متكى است و موفقيت و زمان انجام آن بستگى به آن دارد و درست‏به همين جهت‏بوده است كه آسمان در انتظار ماند تا پنج قرن از جاهليت‏بگذرد و آن‏وقت آخرين پيام خود را به‏واسطه حضرت محمد، صلى‏الله عليه‏و آله، فرستاد; و با آنكه جهان در دوران فترت نياز شديد به پيامبر داشت ولى به‏خاطر وابستگى اجرايى به شرايط خارجى در آن تاخير شد . اين عوامل خارجى كه اجراى اصلاحات بدان نياز دارد برخى عبارت است از فضاى مناسب و جو عمومى براى تغييرات موردنظر و برخى جزئيات است كه جنبش انقلابى در پيچ و خمهاى باريك آن را مى‏طلبد .

براى نمونه، انقلابى كه «لنين‏» در روسيه با موفقيت رهبرى‏كرد به‏عامل مهمى مانند جنگ جهانى اول وسست‏شدن پايه امپراتورى تزار وابسته بود كه در ايجاد فضاى مناسب براى انقلاب سهم بسزايى داشت و عوامل جزئى و محدود ديگرى نيز در آن مؤثر بود مانند اينكه «لنين‏» توانست‏به سلامت وارد روسيه شود و انقلاب را رهبرى كند كه اگر هر حادثه‏اى باعث تاخير ورود او شده بود; احتمال داشت انقلاب نتواند به اين سرعت‏حاكم شود .

آرى، سنت تغييرناپذير الهى بر اين است كه اجرا و ايجاد تغييرات اصلاحى بستگى به عوامل خارجى، فضاى مناسب و جو عمومى داشته باشد و به‏همين جهت‏بوده است كه اسلام پس از يك دوره طولانى و پس از چندين قرن، ظهور كرد .

پس با اينكه خداى بزرگ، توانايى دارد همه مشكلات و همه سختى‏ها را براى پيام رسانى‏هاى آسمانى، هموار و به‏وسيله اعجاز فضاى مناسب ايجاد كند، اين روش را انتخاب نكرده است; زيرا امتحان و ابتلا و رنجى كه مايه تكامل انسان مى‏شود درصورتى تحقق مى‏يابد كه تحولات، طبيعى و مطابق با شرايط خارجى باشد . البته اين مانع نيست كه خداوند در برخى جزئيات دخالت كند، جزئياتى كه در اصل فضاى مناسب مؤثر نيست ولى گاهى براى ايجاد تحرك لازم است; مانند كمك‏ها و توجهات غيبى كه خداوند در لحظه‏هاى حساس و بسيار دشوار به اولياى خود مى‏كند چنانكه: آتش نمرود براى ابراهيم گلستان مى‏شود و دست آن يهودى پيمان شكن كه شمشير بر روى پيامبر كشيد از حركت مى‏افتد و يا تندباد شديدى كه چادرهاى كافران و مشركان را زمانى كه در جنگ خندق، مدينه را محاصره داشتند از ريشه درمى‏آورد و ترس و وحشت را در دل‏هاى آنان مى‏افكند .

ولى همه اينها از جزئيات فراتر نمى‏رود و در زمانى كه زمينه و شرايط براى اصلاحات عمومى كاملا آماده است كمك‏هاى فوريتى، صورت طبيعى به‏خود مى‏گيرد و با واقعيتهاى خارجى مطابقت مى‏كند .

ما موقعيت امام زمان، عليه‏السلام، را با اين ديد بررسى مى‏كنيم تا دريابيم كه انقلاب او از نظر اجرا همانند همه انقلاب‏ها به زمينه‏هاى عينى و خارجى بستگى دارد و بايستى فضاى مناسب موجود باشد . از اينرو طبيعى است كه منتظر آن شرايط باشيم . همه مى‏دانند كه حضرت مهدى كارش محدود به يك منطقه و يك بخش از جهان نيست و رسالتى كه از جانب خداوند بزرگ بر دوش اوگذاشته شده، جهانى است و بايستى همه بشريت را از تاريكى ستم به روشنايى عدل، رهنمون گردد . براى اجراى چنين تحول بزرگى تنها وجود رهبر صالح كافى نيست وگرنه در همان زمان پيامبر اين شرط وجود داشت . پس اين تحول بزرگ، فضاى مناسب جهانى مى‏طلبد كه همه زمينه‏هاى خارجى لازم براى انقلاب عمومى در آن وجود داشته باشد .

عامل اساسى در ايجاد اين فضاى مناسب و پذيرش پيام جديد عدالت از طرف مردم همانا احساس پوكى و پوچى است كه انسان متمدن آن روز خواهد كرد و منشا اين احساس، تجربه‏هاى مختلف بشرى از تمدن است; تمدنى كه جنبه‏هاى منفى آن پشت او را خم مى‏كند و به آنجا مى‏رسد كه مى‏فهمد شديدا نياز به كمك دارد و از عمق جان، توجه خود را به عالم غيب يا منبعى مجهول، معطوف مى‏دارد .

اما از نظر پيشرفتهاى مادى مى‏توانيم بگوييم در آينده شرايط براى رساندن پيام به جهانيان بهتر از گذشته است; زيرا بخش‏هاى مختلف دنيا به هم نزديك مى‏شوند، مردم مى‏توانند با هم ارتباط برقرار كنند و وسايلى كه يك سازمان مركزى براى آگاه‏سازى ملتها از رسالت جديد بدان نياز دارد، در دسترس مى‏باشد .

اما آنچه در سؤال به آن اشاره شده كه هرچه بيشتر در ظهور آن حضرت تاخير بيفتد، ابزار و آلات جنگى پيشرفته‏تر خواهد شد، درست است ولى اين ابزار و آلات مادى براى كسانى كه روحيه خود را باخته‏اند و از درون پوسيده‏اند به چه كار مى‏آيد؟

چه بسا در طول تاريخ كه كاخ يك تمدن بزرگ با اولين تلنگر فرو ريخته است، چرا؟ براى اينكه چنين بنايى درواقع از قبل فرو ريخته بوده است و هيچگونه پشتوانه و تكيه‏گاهى نداشته است .

مهدوی باشید و سبز


چرا نام امامان(ع) در قرآن نيامده است؟

بسم رب المهدی (عج)
 
 پرسشگر تصور مي‌كند كه اگر نام امام و يا امامان در قرآن مي‌آمد، اختلاف از بين مي‌رفت، در حالي كه اين اصل كليّت ندارد. چه بسا ذكر اسامي پيشوايان دوازده‌گانه، سبب مي‌شد كه آزمندان حكومت و رياست به نسل‌كشي بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگيري كنند، چنانكه اين مسئله درباره حضرت موسي(ع) رخ داد.


 

روش آموزشي قرآن بيان كليات و اصول عمومي است، تشريح مصاديق و جزئيات غالباً بر عهده پيامبر گرامي(ص) مي‌باشد. رسول‌خدا(ص) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلكه در تبيين آن نيز مأموريت داشت، چنانكه مي‌فرمايد:
و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للنّاس ما نزّل إليهم و لعلّهم يتفكّرون.1
و قرآن را بر تو فرستاديم تا آنچه براي مردم نازل شده است، براي آنها بيان كني و آشكارسازي، شايد آنان بينديشند.
در آية يادشده دقت كنيد، مي‌فرمايد:

«تبيّن» و نمي‌گويد: «لتقراً» يا «ليتلو» و اين نشانه آن است كه پيامبر(ص) علاوه بر تلاوت، بايد حقايق قرآني را روشن كند.

بنابراين انتظار اينكه مصاديق و جزئيات در قرآن بيايد، همانند اين است كه انتظار داشته باشم همه جزئيات در قانون اساسي كشور ذكر شود. اينك برخي از روش‌هاي قرآني را در مقام معرفي افراد بيان مي‌كنيم:

1. معرفي به نام
گاهي شرايط ايجاب مي‌كند كه فردي را به نام معرفي كنند، چنانكه مي‌فرمايد:
و مبشّراً برسولٍ يأتي من بعدي اسمه احمد2،
(عيسي مي‌گويد): من به شما مژده پيامبري را مي‌دهم كه پس از من مي‌آيد و نامش احمد است.
در اين آيه حضرت مسيح، پيامبر پس از خويش را به نام معرفي مي‌كند و قرآن نيز آن را از حضرتش نقل مي‌نمايد.

2. معرفي با عدد
و گاهي شرايط ايجاد مي‌كند كه افرادي را با عدد معرفي كند، چنانكه مي‌فرمايد:
و لقد أخذ الله ميثاق بني‌اسرائيل و بعثنا منهم اثني عشر نقيباً ... .3
و خدا از فرزندان اسرائيل پيمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگيختم.

3. معرفي با صفت
بعضي اوقات شرايط ايجاب مي‌كند كه فرد مورد نظر را با اوصاف معرفي كند، چنانكه پيامبر خاتم را در تورات و انجيل، با صفاتي معرفي كرده است.

الذين يتّبعون الرسول النّبيّ الأمّيّ الذي يجدونه مكتوباً عندهم في التوراة و الإنجيل يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر و يحلّ لهم الطيّبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم إصرهم و الأغلال التي كانت عليهم... .4

كساني كه از رسول و نبي درس ناخوانده‌اي پيروي مي‌كنند كه نام و خصوصيات او را در تورات و انجيل نوشته مي‌يابند، كه آنان را به نيكي دعوت كرده و از بدي‌ها بازشان مي‌دارد، پاكي‌ها را براي آنان حلال كرده و ناپاكي‌ها را تحريم مي‌نمايد و آنان را امر به معروف و نهي از منكر مي‌كند و بارهاي گران و زنجيرهايي كه بر آنان بود، از ايشان برمي‌دارد...
با توجه به اين روش، انتظار اينكه اسامي دوازده‌ امام با ذكر نام و اسامي پدر و مادر در قرآن بيايد، يك انتظار بي‌جا است؛
زيرا گاهي مصلحت در معرفي به نام است و گاهي معرفي به عدد و احياناً معرفي با وصف.

مسائل زيادي وجود دارد كه قرن‌ها ماية جنگ و جدل و خونريزي در ميان مسلمانان شده است، ولي قرآن درباره آنها به طور صريح و قاطع كه ريشه‌كن كننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند:

ـ صفات خدا عين ذات اوست يا زائد بر ذات؟

ـ حقيقت صفات خبري مانند استواري بر عرش چيست؟

ـ كلام خدا قديم يا حادث است؟

ـ خلقت بر اساس جبر استوار است يا اختيار؟

اين مسائل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولي آن چنان شفاف و قاطع كه نزاع را يك سره از ميان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حكمت آن در اين است كه قرآن مردم را به تفكّر و دقت در مفاد آيات دعوت مي‌كند، بيان قاطع همه مسائل، به گونه‌اي كه همه مردم را راضي سازد، بر خلاف اين اصل است.

معرفي به نام، برطرف كنندة اختلاف نيست
پرسشگر تصور مي‌كند كه اگر نام امام و يا امامان در قرآن مي‌آمد، اختلاف از بين مي‌رفت، در حالي كه اين اصل كليّت ندارد؛ زيرا در موردي تصريح به نام شده ولي اختلاف نيز حاكم گشته است.

بني‌اسرائيل، از پيامبر خود خواستند فرمان‌روايي براي آنان از جانب خدا تعيين كند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمين‌هاي غصب‌شده خود را باز ستانند و اسيران خود را آزاد سازند. آنجا كه گفتند:

إذ قالوا لنبيّ لهم ابعث لنا ملكاً نقاتل في سبيل‌الله.5
آنان به يكي از  پيامبران خود گفتند: براي ما فرمان‌روايي معين كن تا به جنگ در راه خدا بپردازيم...

پيامبر آنان به امر الهي فرمان‌روا را به نام معرفي كرده، گفت:
إنّ الله قد بعث لكم طالوت ملكاً...6
به راستي كه خدا طالوت را به فرمان‌روايي شما برگزيده است.

با وجودي كه نام فرمان‌روا به صراحت گفته شد، آنان زير بار نرفتند و به اشكال تراشي پرداختند و گفتند:
أنّي يكون له الملك علينا و نحن أحقّ بالملك منه و لم يؤت سعةً من المال...7

از كجا مي‌تواند فرمان‌رواي ما باشد، حال آنكه ما به فرمان‌روايي از او شايسته‌تريم، و او توانمندي مالي ندارد؟...
اين امر، دلالت بر آن دارد كه ذكر نام براي رفع اختلاف كافي نيست، بلكه بايد شرايط جامعه، آماده پذيرايي باشد.
چه بسا ذكر اسامي پيشوايان دوازده‌گانه، سبب مي‌شد كه آزمندان حكومت و رياست به نسل‌كشي بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگيري كنند، چنانكه اين مسئله درباره حضرت موسي(ع) رخ داد و به قول معروف:

صد هزاران طفل سر ببريده شد
تا كليم‌الله موسي زنده شد

دربارة حضرت مهدي(عج) هم كه اشاره‌اي به نسب و خاندان ايشان شد، حساسيت‌هاي فراواني پديد آمد و خانه حضرت عسكري(ع) مدت‌ها تحت‌نظر و مراقبت بود تا فرزندي از او به دنيا نيايد و در صورت تولد، هر چه زودتر به حيات او خاتمه دهند.

در پايان يادآور مي‌شويم: همان‌طوري كه گفته شد، قرآن بسان قانون اساسي مي‌باشد و انتظار اينكه همه چيز در آن آورده شود، كاملاً بي‌مورد است. نماز و روزه و زكات نيز كه از عالي‌ترين فرائض اسلام است به طور كلي در قرآن وارد شده و تمام جزئيات آنها از سنّت پيامبر(ص) گرفته شده است.

ماهنامه موعود شماره 80
آيت‌الله جعفر سبحاني
 
پي‌نوشت‌ها:
٭ برگرفته از: افق حوزه، 3/5/1386.
1. سورة نحل (16)، آية 44.
2. سورة صف (61)، آية 6.
3. سورة مائده (5)، آية 11.
4. سورة اعراف (7)، آية 157.
5. سورة بقره (2)، آية 246.
6. سورة بقره (2)، آية 247.
7. همان.

 

مهدوی باشید و سبز


بررسي نگرش اديان ايراني به مسئله‌ي موعود

بسم رب المهدی (عج)

در آموزه‌هاي موعود شناختي زرتشتي، از شمار فراواني از انسان‌هاي موعود  و منجي سخن گفته مي‌شود كه در آستانة رستاخيز، هركدام در جايي و به گونه‌اي براي نابودي دروغ و چيرگي راستي و برقراري مزداپرستي بر مي‌خيزند و پديدار مي‌شوند. امروزه زرتشتيان معتقدند ؛ سوشيانس آنان با «كرشناي» برهمنان و «بوداي پنجم» بودائيان و «مسيح» يهودي‌ها و «بارقليط» مسيحي‌ها و «مهدي» مسلمانان يكسان است.


اشاره:
اين مقاله به بررسي نگرش موعودگرايي در اديان ايران باستان خواهد پرداخت و با كاوش در آن سعي مي‌كند به ريشه‌يابي نگرش ايرانيان به اين مسئله پس از اسلام آوردن ايشان دست يابد. در اين كاوش با اديان سه‌گانه‌اي مواجه هستيم كه عبارتند از: دين زرتشتي، دين مانوي و دين مزدكي.

الف) موعود دين زرتشت
انديشة موعود شناسي به عنوان مكمل اصل «رستاخيز و معاد» در آموزه‌هاي زرتشت مطرح بوده و همواره حضوري كلان در تعاليم مزدايي داشته است. در آموزه‌هاي موعود شناختي زرتشتي، از شمار فراواني از انسان‌هاي موعود  و منجي سخن گفته مي‌شود كه در آستانة رستاخيز، هركدام در جايي و به گونه‌اي براي نابودي دروغ و چيرگي راستي و برقراري مزداپرستي بر مي‌خيزند و پديدار مي‌شوند. زرتشت در آموزه‌هاي گاهاني خود، از كسي سخن مي‌گويد كه در آينده خواهد آمد و راه سعادت را به مردم خواهد آموخت او از این فرد با نام «سوشیانس» یاد می‌کند.

هرچند به نظر مي‌آيد كه انديشة موعود در سروده‌هاي زرتشت  انديشه‌اي كمتر پرداخته شده است، اما بي‌گمان آموزه‌اي بي‌سابقه را در اين مورد عرضه داشته است. چراكه انگارة موعودها بدين شكل و نحو هيچ مقارني در اديان قوم هند و ايراني و ديگر اقوام هند و اروپايي نداشته است و انديشه‌اي نو و تازه به شمار مي‌آيد.

ضمن آنكه قدمت و گستردگي و اصالتي كه اين انگاره به طور اختصاصي در آيين زرتشت داشته و در طول تاريخ آن، انديشه و آموزه‌اي در حال رشد و تكامل بوده است و نيز ارتباط تنگاتنگ و مستقيمي كه انگاره‌هاي موعود‌ها با انگاره‌هاي اصيل معاد دارند، همگي نشان‌دهندة اين حقيقت است كه انديشة موعود براي نخستين بار  و به گونه‌اي بديع و درست در چارچوب انديشة معادشناختي دين زرتشت، از سوي او طرح و بيان شده است.

موعودان آيين مزديسنا سه نفر هستند. اين سه نفر پسران زرتشت هستند که هزاران سال پس از وي به دنيا خواهند آمد. سه نفر كه در زمان‌هاي متفاوت ظهور كرده و مردم «بهدين» را از يوغ ستم ظالمان نجات مي‌دهند. در زمان هركدام از اين سه نفر مردم در نهايت رنج و ستم زندگي مي‌كنند. و به اميد ظهور موعودان خويش، اين زندگي را تحمل مي‌نمايند.

اين موعودان سه گانه «سوشيانس» ناميده مي‌شوند. كلمه سوشيانس يا به قول پهلوي «سوشيوس»، از ريشه «سو» كه به معني سود ومنفعت است حاصل شده، و كلمة سود فارسي هم از همين بنيان ساخته شده است. در فروردين يشت(11) فقره 129 آمده است :

او را بدين جهت سوشيانت خوانند كه به تمام اهل زمين سود و منفعت مي‌رساند.

در تفسير پهلوي سوشيانت را به صورت «ي سو تومندي پروژ كو» ترجمه مي‌كنند كه به معني رهاننده و نجات دهنده است.

البته سوشيانس موارد اطلاق متعددي در دين زرتشتي دارد. «جان مولتون» دانشمند انگليسي دراين‌باره مي‌گويد : «در گات‌ها منظور از سوشيانس خود زرتشت و حاميان وي و كساني كه مزديسنا را ياري خواهند كرد، است».

همان‌طور كه ذكر شد اين سه موعود از پشت زرتشت هستند و در فقرات 128و129 فروردين يشت مكرراً نام مادران آنها هم ذكر شده و به آنان درود فراوان فرستاده شده است  كه بعداً در فرصت مناسب بدان خواهيم پرداخت.

در هر جايي در اوستا كه سوشيانس مفرد آمده، منظور همان موعود سومين است. وباز هم تكرار مي‌كنيم كه به هر سه، پسر زرتشت سوشيانس گفته مي‌شود ولي به صورت مفرد به سومين پسر وي اطلاق مي‌شود.

اين عقيده به عقايد اديان ديگر از جمله اديان سامي وارد گشته است. كما اينكه مسيح آخرين آفريدة «يهوه» خداي يهوديان است دقيقا همان‌طوري كه سوشيانس آخرين آفريدة «اهورامزدا» خداي زرتشتيان است.

در جايي ديگر زرتشت خود را سوشيانس مي‌نامد، ولي همو در يسن 34 ،46 و48 از روان‌هاي سوشيانت‌هاي بزرگ ياد مي‌كند كه گفتارشان پر از حكمت است، كه در اينجا او از ياران و حاميان و مبلغان دين خود ياد مي‌كند.

شايد در عمل موارد اطلاق سوشيانس اهميت بسيار زيادي نداشته باشد، ليكن آنچه مهم است و به تفصيل در پيش‌گفتار در مورد آن شرح داده شد همان ايجاد مفهوم موعود و روشن نگاه داشتن نور اميد در دل مؤمنان است كه به حق يكي از ابداعات بديع زرتشت به طوری كه در اديان پس از خود تأثير ژرفي گذارده است. و شايد همين مقام ومنزلت رفيع باعث شده هر از چندگاهي به تعداد موارد اطلاق سوشيانس افزوده گردد.

امروزه زرتشتيان معتقدند ؛ سوشيانس آنان با «كرشناي» برهمنان و «بوداي پنجم» بودائيان و «مسيح» يهودي‌ها و «بارقليط» مسيحي‌ها و «مهدي» مسلمانان يكسان است.

طول جهان: طول جهان  نزد بهدينان 12000 سال بوده كه به چهار قسمت سه هزار ساله تقسيم مي‌گردد. البته اين 12000 سال نه به معناي واقعي بلكه به طور استعاري مطرح مي‌گردد.طي روايتي كه از برهمنان به ما رسيده 12000 سال به منزلة يك روز است.
 خصوصيات هركدام از اين سه هزاره‌ عبارتند از :

1. در 3000 سال اول اهورامزدا عالم مينوي را بيافريند؛
2. پس از انقضاي اين مدت از روي صور عالم روحاني عالم جسماني خلقت يافت و امور جهاني فارغ از گزند و آسيب مي‌گذشت؛
3. در عهد سوم اهريمن طغيان نمود و به تباه كردن مخلوقات ايزدي پرداخت و رنج و سختي پديد آورد. اين دوره در زير چنگال اهريمن اداره مي‌شود؛
4. در عهد چهارم زرتشت سپنتمان برانگيخته مي‌شود.

در هزارة سوم است كه سوشيانس‌ها برانگيخته مي‌شوند.
جهان كنوني و واقعي كه در آن زندگي مي‌كنيم (با توجه به آموزه‌هاي زرتشت) 3000 سال خواهد بود كه در ابتداي هر هزاره يكي از پسران زرتشت ظهور مي‌كنند.
در ابتداي هزارة يازدهم و در ابتداي هزارة دوازده دو پسر زرتشت ظهور مي‌كنند ودر پايان هزارة دوازدهم پسر سومي، يعني سوشيانس پديد آمده و قيامت معنوي پديدار مي‌گردد.

محل ظهور سوشيانس‌ها در اوستا و متون پهلوي
شكي نيست كه ظهور منجي دين زرتشتي از همان منطقه‌اي است كه پيامبر آن از آن منطقه سر بر آورده است. علاوه بر اين همان‌طور كه از بندهش نقل كرديم «خونيرس» همان منطقة ظهور سوشيانس و همان منطقه‌اي است كه دين نيك مزدسينا از آنجا برخواست. وحال سوالي كه مطرح است اين است كه منطقه‌اي كه بدین فراوانی  از آن سخن گفتيم كجاست؟

دو منطقه يا بهتر بگوييم دو درياچه در ايران از اهميت بسياري برخوردارند؛ يكي اروميه (ارميه) و ديگري هامون.
شرافت اروميه در اين است كه در پارينه، از سرزمين آن پيغمبري  به نام زرتشت براي ايرانيان برانگيخته شد. و شرافت هامون به اين است كه در آينده سه پسر زرتشت از آن ناحيه ظهور خواهند كرد.
در اينجا بد نيست به تاريخچة هامون نگاهي گذرا بيندازيم:

در اوستا بسيار از ناحية شرق ايران و سكستان  به نيكي ياد شده است. نام سكستان به خاطر نام قومي است كه بدانجا آمده بودند و به عبارتي آنجا را اشغال كرده بودند. اينان گروهي از سكاهاي شمال و شمال شرقي ايران بودند كه در هزاره‌هاي پيشين به اين منطقه آمده بودند و در اينجا سكني گزيدند.

 اين سكاها همان اقوام اسكيت هستند، كه در كتيبة بيستون هم از آنها به عنوان يكي از متعلقات امپراتوري هخامنشي  نامبرده شده است. در اوستا در فرگرد اول ونديداد (وي ديو داد) در فقرة 13، اهورامزدا اين ناحيه را به عنوان ناحية يازدهم آفريده خودش نام مي‌برد.

تاريخچة درياچة هامون: در مورد تاريخچة درياچة هامون، بنا به روايت بندهش درياچة كيانسه در سيستان قرار دارد. در فرگرد 19 ونديداد در فقرة پنجم از زبان زرتشت بيان مي‌شود كه : من به وسيلة سوشيانس كه از درياي «كانس اوايه» در شرق و در طرف شرق، ديوها را از ميان مي‌برم. ما محل اين درياچه يعني  «كانس اوايه» را داريم.

در زامياديشت فقرة 66 آمده است « ناحية كانس اوايه كه رود هئتومنت در آن مي‌ريزد و كوه اوشيدا در كنار آن واقع است و آب فراوان در آن مي‌ريزد ».

اسم اين درياچه در پهلوي «كيانسيه»يا «كيانسو» آورده شده است. در بندهش در فصل 13 فقرة 16 آمده « كيانسيه در سكستان واقع است كه ابتدا آب آن شيرين بود ولي بعداً شور شد و با ظهور سوشيانس دوباره شيرين خواهد شد.»

اين درياچه بي شك همان درياچة هامون است كه هم اكنون آب آن شور نيست ولي بسيار بدمزه است و همان است كه فردوسي از آن به عنوان «زره» ياد مي‌كند؛
چو آمد به نزديك آب زره
گشادند گردان ميان از گره

زره در اوستا به صورت «زرينكهه» آمده است كه در فرس هخامنشي «دريه» گفته مي‌شود كه همان درياي كنوني است و به دليل آنكه صراحتاً گفته مي‌شود كه رود «هئتومنت» به آن مي‌ريزد و اين رود همان هيرمند است و اين درياچه نیز هامون می‌باشد.

البته مرحوم «پورداوود» در شرحي كه بر يشت‌ها نوشته است روايت را از بندهش نقل كرده و سپس مي‌نويسد :
اين تعريف نه به هامون كه ذكرش رفت مصداق مي‌يابد و نه به درياچه ديگري كه هم اكنون در جنوب افغانستان است. اين درياچه موسوم به «گودي زره» است كه به واسطه وجود شوره زارهاي اطراف آن، آب بسيار شوري دارد و آبگيري در جنوب غربي افغانستان كنوني است. و شكي نيست كه مقصود بندهش همين هامون است...
در كتاب مينوي خرد روايتي از بندهش آمده است كه بدين شرح است :

درياچة كيانسه در سيستان قرار دارد، نخست در آن حيوان موذي و مار و وزغ وجود نداشته و آبش شيرين بوده است.
بنا به روايت اين كتاب، افراسياب هزار چشمه آب كوچك و بزرگ از جمله رود هيرمند و واديني وشش رودخانه قابل كشتيراني ديگر را كه به اين دريا مي‌ريخت بست  و مردمان را در آنجا مستقر كرد.
«حمدالله مستوفي» در نزهة القلوب مي‌نويسد :

ولايت سيستان را جهان پهلوان گرشاسف ساخت و زرنگ نام كرد كه امروزه زرنج خوانند و بر راه ريگ روان نزديك به حيره زره بندي عظيم بست تا شهر از آسيب ريگ روان ايمن شود بعد ازآن بهمن تجديد عمارتش كرد و سگان خواند، عوام سگستان واعراب سجستان خوانند كه هم اكنون به سيستان معروف است.

تـولـد سـوشـيـانـس
حال كه در مورد  ريشه موعود گرايي و همچنين مكاني كه سوشيانس‌ها از آن ظهور خواهند كرد سخن رانديم؛ بهتر است به سراغ كيفيت تولد آنان برويم.

زرتشت سه بار با زن خود هوو (hvov) نزديكي كرد و نطفة او به زمين رفت.  نريوسنگ ايزد روشني و زور آن نطفه را برگرفت و براي نگهداري به ناهيد سپرد تا در هنگام خود با نطفة مادران آنان بياميزد. براي نگهداري آنان 99999 فروهر پاك به پاسباني گماشته شده اند تا آنكه ديوها به آن دست نيابند. جاي اين گنجينه در درياچه كيانسه است و به قول كتاب بندهش «اين نطفه‌ها مانند سه چراغ در بن درياچه مي‌درخشند».

سوشيانس‌ها به طريق خارق العاده‌اي متولد مي‌شوند كه شايد بيانگر و تأكيد كننده بر نوعي حس ماورايي و برتر بودن براي مردم باشد. اين نوع داستان‌هاي خارق العاده در ظهور منجيان در اديان ديگر از جمله دين مسيحيت آمده است.
اسامي سوشيانت‌ها در فروردين يشت در فقرات 128و 129 آمده است كه به شرح زير است :

به فروهر اوخشيت ارته درود مي‌فرستيم، به فروهر اخشيت نمنگه درود مي‌فرستيم، به فروهر استوت ارته درود مي‌فرستيم. به آن كسي كه به سوشيانت پيروزگر  موسوم خواهد شد... او را ازين جهت استوت ارته مي‌نامند كه به هر آنچه كه در روي زمين جسم وجاني دارد نظري بيفكند از پرتو او به زندگاني فناناپذير خواهد رسيد. تا آنكه به ضد دروغ از جنس دوپا مقاومت تواند نمود تا آنكه بهدينان در ستيزگي برضد دشمنان ايستادگي توانند كرد.
ماهنامه موعود شماره 82

پی‌نوشت‌ها:
1. ولایتی است در هند که از سمت شرق به دریا و از مغرب به گجرات و از شمال به دیار سند محدود است ناحیه ای است مثلث شکل که مرکز آن حیدرآباد می باشد.
2و3. وندیداد سومین بخش از بخش‌های پنج گانه اوستای امروزی است که از 22  بخش تشکیل می شود که به هرکدام از آنان فرگرد می‌گویند. وندیداد غلط مصطلح کلمه «وی دیو داد» به معنای قانون ضد دیوی است. تدوین وندیداد را به اشکانیان نسبت می دهند.
4. نام شهری در ماوراءالنهر و در نزدیکی سمرقند که آب و هوایی در نهایت لطافت داشته است.
5. پس از متفرق شدن آریايیان (هند و اروپایی) در بخش‌های مختلف نجد ایران، گروهی از آنان در محلی که آن را ائیرینم وئجه یعنی کشور نژاد آریایی، سکنی گزیدند. محققان آن را در حدود خوارزم باستان دانسته اند.
6. جغرافی دانان قدیم به دو ماد قایل بودند : ماد بزرگ که بر همدان و ری و اصفهان تطبیق می شد و ماد کوچک که همان آذربایجان است به اضافة قسمتی از کردستان. ماد بزرگ از مشرق تا دروازه دریای خزر ادامه می‌یافت و این دروازه ماد را از پارت جدا می ساخت. ماد در زمان ساسانیان مبدل به “مای” شد و در قرون اسلامی آنرا “ماه” نامیدند. چنان که گفته می شود ماه نهاوند، ماه بصره. ودر جمع نیز ماهات گفته می شود.
7. یکی از دانشمندان و مؤلفان زرتشتی دورة عباسیان که در منطقه سیرجان می زیسته است. کتاب منتخبات وی که از متون دینی زرتشتی به نام گزیده زادسپرم مشهور است.
8. مردمی که در هزارة چهارم پیش از میلاد در نواحی جنوبی روسیه زندگی می کردند و ساختار اجتماعی بسیار ساده ای داشتند. این مردم در قرون بعدی از شرق به هند و از غرب به سراسر اروپا مهاجرت کردند و بدین جهت برای آنان نام هندواروپایی را برگزیده اند. از این تیره وسیع حدود 10  قوم نشأت گرفتند که یکی از این اقوام قوم هند و ایرانی بودند که در فلات ایران سکنی گزیدند.
9. سنت پرستش مهر به دوران‌های بسیار کهن بازمی گردد. مهر در تاریخ اسطوره‌های سرزمین‌های  دیگر نیز خدای مهمی بوده است و قدمت آن به حدود 1400 پ.م می رسد. نام میترا در کنار ورونه و دیگر خدایان هندی دیده می شود. در هند دوران ودایی نام او به صورت میتره به صورت پیمان و دوستی ظاهر می گردد. هرکه پیمانی را بشکند از در جنگ با میترا در آمده است و در این صورت میتره خدای جنگ خواهد بود. از این رو سپاهیان در ایران باستان قبل از جنگ به درگاه او نیایش‌های مخصوصی را ادا می کردند و او آنان را در جنگ یاری می کرد.
10. امپراتور روم که بین سالهای 284 تا 305  بر روم حکم رانده است. او را برابر خدا می شمردند و درباریان بسیار به تعظیم امپراطور می‌پرداختند. او پادشاهی خودکامه بود که در اثر تندخویی‌های وی جامعه روم دچار نفاق عقیدتی عمیقی شده بود. 
11. مشتمل بر سروده‌هایی خطاب به خدایان باستانی است. مجموعة موجود این سروده‌ها 21 یشت (جشن) است. که درباب 21 خداست و فروردین یشت هم یکی از آنهاست.

مهدوی باشید و سبز


 

اثبات اصالت اعتقاد به مهدويت در نزد علماءمشهور اهل تسنن

بسم رب المهدی (عج)
در زمينه بحث خاص و تطبيقي مهدويت نيز بسياري از دانشمندان اهل سنت به همان كيفيتي كه ما درباره امام زمان(عج) معتقديم، اعتقاد دارند و اگر نام علماي سني كه به اين اعتقاد استوارند ذكر شود، به كتابي ضخيم تبديل مي‌شود. برخي علماي اهل سنت پا را از اين هم فراتر گذاشته و گفته‌اند ما امام زمان(عج) را زيارت كرده‌ايم. 
حجت‌الاسلام والمسلمين سيدعبدالله فاطمي‌نيا در سخناني در نشست خبري جشنواره بين‌المللي آخرين منجي، از تحريفات وارد شده در برخي متون اسلامي درخصوص امام زمان(عج) پرده برداشت.
به نوشته جام جم، حجت‌الاسلام فاطمي‌نيا با بيان اين‌كه در مساله عام مهدويت بين شيعه و سني هيچ اختلافي نيست، گفت: در زمينه بحث خاص و تطبيقي مهدويت نيز بسياري از دانشمندان اهل سنت به همان كيفيتي كه ما درباره امام زمان(عج) معتقديم، اعتقاد دارند و اگر نام علماي سني كه به اين اعتقاد استوارند ذكر شود، به كتابي ضخيم تبديل مي‌شود.
استاد فاطمي‌نيا اضافه كرد: متقي هندي كه كتاب «كنزالاعمال» او مرجع و منبع اهل سنت است، خود كتابي مستقل با نام «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» نگاشته است و حتي برخي علماي اهل سنت پا را از اين هم فراتر گذاشته و گفته‌اند ما امام زمان(عج) را زيارت كرده‌ايم.
وي افزود: عالم برجسته اهل سنت شيخ عبدالوهاب شعراني در كتاب «الميزان الكبري» با بيان خصوصيات حضرت صاحب‌الامر(عج) مي‌گويد كه زمان ولادت وي نيمه شعبان سال 255 هجري است و ادامه مي‌دهد كه: وهوحي الموجود باق حتي الان يعني به زنده بودن ايشان تصريح مي‌كند.
فاطمي‌نيا درباره تصريحات ابن‌عربي عارف بزرگ اسلامي درخصوص حضرت حجت(عج) گفت: در فتوحات مكيه جايي كه او درخصوص امام زمان(عج ) صحبت مي‌كند، مي‌گويد كه او كسي است كه دنيا را پس از پر شدن از ستم پر از عدل و داد مي‌كند و اگر يك روز از دنيا باقي مانده باشد، آنقدر طولاني مي‌شود تا او ظهور كند.
وي اضافه كرد: در تمام نسخه‌هاي اخير اعم از چاپ 8 جلدي 130 سال پيش در مصر، چاپ 4 جلدي شيخ عبدالغني نابلسي در سوريه و چاپ 5 جلدي كشميري در مصر پس از ذكر اين عبارت فقط نوشته شده است كه: من ولد فاطمه رضي‌الله عنها.
استاد حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: شيخ عبدالوهاب شعراني عالم مصري قرن نهم كه به گفته خود به نسخه اصلي فتوحات مكيه دسترسي داشته، در تلخيصي كه از اين كتاب با نام «اليواقيت و الجواهر» نوشته است، عبارت صحيح ابن عربي را در اين خصوص آورده است و در آنجا ابن عربي پس از ذكر نام حضرت زهرا(س) تصريح مي‌كند: و والده الامام العسكري(ع) و سپس نام پدران امام حسن عسكري تا امير المومنين (ع)را ذكر مي‌كند.
فاطمي‌نيا تصريح كرد: حتي ابن عربي در ضبط دقيق اسامي ائمه توجه داشته، مثلا آورده است: الامام التقي بالتاء و الامام النقي بالنون.
 
برگرفته ازسايت خبري تابناك           كدخبر۹۱۶۱        ۲۸فروردين ۱۳۸۷
 
مهدوی باشید و سبز

حافظ و مهدويت

مهدویت و نوید ظهور مصلح غیبی در اسلام بسیار قدیمی و

 

ریشه‌دار است. لیکن نباید غافل بود، که این امراختصاص

 

به شیعیان ندارد، بلکه این اعتقاد در میان عامه مسلمین

 

وجود دارد و همچنین ادیان دیگر نیز ظهور آن حضرت را

 

                 قطعی می‌دانند، ولی هرکدام از این منجی،به‌گونه‌ای تعبیر کرده‌اند.

 

حافظ درباره غیبت آن حضرت می‌گوید:

 

 

تا نیست غیبتی نبود لذت حضور

 

                                       از دست غیبت تو شکایت نمی‌کنم

یا در جای دیگر:

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

                                    

                                                          جانم بسوختي و به دل دوست دارمت 

امام رضا علیه‌السلام، درباره غیبت آن حضرت چنین می‌فرماید:

 

"چهارمین فرزند من، خداوند او را در پشت پرده غیبت پنهان می‌سازد. تا وقتی که خود

 

می‌خواهد."  (بشارة الاسلام، ص ۵۱)

در کتاب مجموعه زندگی چهارده معصوم آمده است: عارف نامی حافظ شیراز که به زیارت

 

جان باهرالنور امام زمان، عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه، تشرّف حاصل کرده است، شرایط زیارت حجت

 

عصر را چنین وصف  میکند :

در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

                               

                             این عجب بین که چه نوری    زكجا مي بينم

جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو

                                 

                            خانه می‌بینی و من خانه خدا ميبينم 

خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن

                           

                              فکر دور است همانا که خطا می‌بینم

استاد علی دوانی در کتاب شوق مهدی مطلبی را درمورد حافظ و

 

حضرت مهدی عج آورده است:

 

"در اشعار هیچ یک از شاعران بزرگ غیر از حافظ نمی‌بینیم که تا این

 

حد ابیاتی مناسب با اعتقاد شیعیان درباره امام زمان علیه‌السلام، آمده باشد و تقریبا کمتر

 

غزلی است که بیتی یا ابیاتی از آن مناسب با وصف‌حال امام غایب ازنظر نباشد."

لسان‌الغیب در غزلهای شورانگیز خود بارها سروده است:

روی بنما و وجود خودم از یاد ببر

                                

                                    خرمن سوختگان را همه‌گو باد ببر

اشکم احرام طواف حرمت می‌بندد

                             

                                     گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست

عمریست تا به راه غمت رو نهاده‌ایم

                              

                                     روی و ریای خلق به‌یک سو نهاده‌ایم

ای خرّم از فروغ رخت لاله‌زار عمر

                               

                                     بازآ که ریخت بی‌گل رویت بهار عمر

 

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

                             

                                     دل بی‌تو به‌جان آمد وقت است که بازآیی

 

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

                              

                                     بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

از اینها جالبتر اینکه حافظ نام «مهدی» را صریحا آورده و از ظهور و نابودی

 

«دجّال» ـ مظهر ریا و تزویر و بدی و پلیدی ـ سخن گفته است:

کجاست صوفی دجّال چشم ملحد شکل

                      

                                          بگو بسوز که «مهدی» دین پناه رسید!

شباهت حضرت مهدی(عج) به پیامبران الهی درشعر حافظ :

در حضرت مهدي عج نشانه‌هایی از پیامبران الهی وجود دارد که به احادیثی در این رابطه

 

اشاره می‌کنیم:

 

"مهدی قائم از نسل علی‌بن ابیطالب علیه‌السلام  است که در اخلاق و اوصاف، شکل و

 

سیما، شکوه و هیبت چون عیسی‌بن مریم است. خداوند به همه پیامبران هرچه داده، به او

 

نیز داده، با اضافاتی. " (روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۳۰)

همچنین در روایت دیگری از کتاب " اثبات‌الرجعة" ،  فضل‌بن شاذان از امام صادق علیه‌السلام

 

آورده است:

 

"هیچ معجزه‌ای از معجزات انبیاء و اوصیاء نیست مگر اینکه خداوندتبارک و تعالی مثل آن را

 

به‌دست قائم علیه‌السلام ظاهر می‌گرداند تا بر دشمنان اتمام حجت کند. "  (غیبت نعمانی، ص۱۳)

و در حدیث دیگری امام صادق، علیه‌السلام، می‌فرمایند:

 

 

در آن هنگام که آقای ما قائم علیه‌السلام به خانه خدا تکیه زده

 

می‌گوید: ای مردم هرکس می‌خواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من

 

آدم و شیث هستم و هرکس می‌خواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، بداند که من نوح و

 

سامم و هرکس که می‌خواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و

 

اسماعیل می‌باشم، و هرکس می‌خواهد موسی و یوشع را ببیند، من همان موسی و یوشع

 

هستم، و هرکس می‌خواهد عیسی و شمعون را ببیند من همان عیسی و شمعون هستم.

 

و هرکس می‌خواهد محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله و علی علیه‌السلام را ببیند من همان محمد و

 

امیرالمؤمنین  علیهماالسلام هستم و هرکس می‌خواهد حسن و حسین را ببیند من همان

 

حسن و حسینم و هر کس می‌خواهد امامان از ذریه حسین علیه‌السلام را ببیند بداند که من

 

همان ائمه اطهار هستم، دعوتم را بپذیرید و به‌نزدم جمع شوید که هرچه گفته‌اند و هرچه

 

نگفته‌اند به‌شما خبر دهم."  (غیبت نعمانی، ص۱۳)

احادیث فوق دلالت دارد که تمام صفات انبیاء و ائمه علیهم‌السلام در

 

وجود حضرت جمع است و چه خوش گفته‌اند:

 

              

                  آنچه خوبان . همه دارند تو يكجا داري 

 

حافظ نیز این نکته را زیبا سروده:

حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه‌روی

                                     

                                      باز‌اید و از کعبه احزان به در آیی
يا :

گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی

                                      چون نیک بدیدم به حقيقت به از آني


برگرفته از کتاب دلبری برگزیده ام

 

...منتقم خون حسین...

بسم رب المهدی (عج)

در دعاي ندبه ميخوانيم كجاست انتقام گيرنده خون شهيد كربلاحالا سوال  اين است كه در زمان حال كه كسي از واقعه عاشورا زنده نيست حضرت ولي عصر (عج) از چه كسي انتقام خواهند گرفت؟

   الهم عجل لولیک الفرج

خون خواهی، طلب خون کسی را کردن و به تعبیری انتقام خون ریخته شده است؛ و انتقام در لغت به معنای مجازات کردن به کار می رود.
امام حسین (ع) انسان ممتازی است که مظلومانه کشته شد و خداوند حضرت مهدی (عج) را که از فرزندان آن حضرت و وارث خون آن شهید مظلوم است را، خون خواه حضرتش قرار داد و او را منصور نام نهاده است چنان چه در قرآن کریم آمده است: و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولّیه سلطاناً فلا یسرف فی القتل انه کان منصوراً (سوره اسراء، آیه 33)؛ و آن کس که مظلوم کشته شده، ما به ولیّ او حکومت داریم که در کشتن اسراف نکند، که او را جانب ما منصور و مورد حمایت است.
در کتاب ینابیح المودّة در تفسیر این آیه است که درباره امام حسین (ع) و حضرت مهدی (عج) نازل شده، چنانچه از امام محمد باقر (ع) روایت است که: حسین (ع) مظلوم کشته شد و ما اولیاء و وارث خون او هستیم، و قائم ما خون خواهی حسین (ع) خواهد کرد؛ پس هر کس که به کشتن آن حضرت راضی بوده است به قتل می رساند تا آنجا که خواهند گفت: او در کشتار اسراف می کند) (ینابیح المودة، ج 3، ص 343؛ المحجة، ص 128)
و نقل شده که آن حضرت فرمود: منظور از و من قتل مظلوماً، حسین بن علی (ع) است که مظلومانه کشته شد و ولی او حضرت قائم (عج) است و اما منظور از اسراف در کشتار، این است که اشخاص دیگری غیر از قاتلان اصلی او کشته شود و مقصود از "انه کان منصورا" ولی حقیقی حسین (ع) است که از دنیا نمی رود تا این که به پیروزی کامل برسد....(تفسیر عیاشی، ج2، ص 313؛ تفسیر برهان، ج2، ص 419؛ بحار الانوار، ج44، ص 218)
و امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرموده اند: منصور، قائم آل محمد (ع) است که ولی خون حسین (ع) است و چون ظهور نماید اقدام به خون خواهی حسین (ع) کند و دشمنان را بکشد و اگر همه اهل زمین را به قتل برساند، اسراف نکرده است؛ و معنای فلا سرف فی القتل این است که او هرگز به کاری که اسراف محسوب شود دست نمی آید. سپس فرمود: به خدا سوگند! که حضرت قائم (ع) بازماندگان و فرزندان کشندگان حضرت حسین (ع) را به واسطه کردار پدران و اجدادشان خواهد کشت. (کامل الزیارات، ص 63)
و از امام رضا (ع) درباره این حدیث سوال شده حضرت فرمود: درست است، سپس سوال شد پس معنای این آیه که می فرماید: «و لا تزر وازرة وزر اخری» (سوره انعام، آیه 164) هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نخواهد کشید، چه می شود؟ ایشان فرمود: خداوند در تمام گفتارهایش راست و درست فرموده، ولی فرزندان قاتلان حسین (ع) کسانی هستند که از کردار پدرانشان راضی بوده و به آن افتخار می کنند و هر کس که از کاری راضی باشد، مثل آن کس است که آن را انجام داده است، و اگر کسی در شرق عالم کشته شود و دیگری در غرب عالم به این قتل راضی و خشنود باشد، نزد خدای متعال با قاتل شریک خواهد بود. از این رو، حضرت قائم (عج) آنان را به قتل می رساند. (عیون اخبار الرضا، ص 212، الزام الناصب، ج 1، ص 72). دیگر این که باید گفت همزمان با ظهور حضرت مهدی (عج) عده ای از بندگان خالص و صالح که در ایمان و عمل اسوه مومنان بوده اند و هم چنین عده ای از کفار و منافقان که در کفر و نفاق، سر سلسله آنان بوده اند، با همان ویژگی های روحی و جسمی خودشان به دنیا بر می گردند تا این که هر دو گروه در حد امکان نتیجه دنیایی اعمالشان را دریافت کنند.
برای مطالعه بیشتر در این مورد می توانید به کتاب رجعت یا حیات دوباره احمد علی طاهری، انتشارات مسجد مقدس جمکران مرعه فرمایید)
چنان چه امام صادق (ع) می فرماید: اولین رجعت کننده امام حسین (ع) و یارانش و یزیدیان کربلا می باشند، تا از آنان انتقام بگیرند، همان گونه که آن حضرت و یارانش را به شهادت رسانده بودند. (بحار الانوار، ج 53، ص 76)
و در روایت دیگر می فرماید: برای حضرت علی (ع) رجعتی است با امام حسین (ع) تا این که از بنی امیه و کسانی که در جنگ بر علیه آنان شرکت کرده بودند، انتقام بگیرند. (همان، ص 74؛ الایقاظ، ص 364)
در آخر نیز یادآوری می کنم که با توجه به مضمون و مفاد روایات و ادعیه ای که امام زمان (عج) را با لقب منتقم یاد کرده اند، به خوبی روشن می شود که انتقام گیری آن حضرت از ستمگران و متجاوزان به حقوق انسان ها و مستکبران خواهد بود که به خاطر منافع خود، همه هستی و سرمایه های مادی و معنوی عالم را نابود می کنند و هنگامی که امام مهدی ظهور کنند از قدرت های استکباری و استعماری، انتقام توده های مستضعفی را که سال ها تحت سیطره آنان واقع شده اند، خواهد گرفت؛ در مقابل، آن حضرت با عموم مردم جز به شیوه عضو و رحمت و بخشندگی رفتار نخواهد کرد.
برای مطالعه بیشتر در این مورد کتاب مهر بیکران، محمد حسن شاه آبادی، انتشارات مسجد مقدس جمکران و عصر زندگی، محمد حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی مراجعه نمایید.

مهدوی باشید و سبز

 

 

مهدویت پس از عاشورا

 بسم رب المهدی (عج)
انديشه ی مهدويت در طول تاريخ در بين شيعه به طور خاص ودر ميان تمام مسلمانان به طور عام وهمچنين با نام منجی در ميان تمام ملل وجود داشته است، اما در مواقعی که ظلم وستم ورنج مردمان افزون بر طاقتشان می شده نمود و بروز ديگری می يافت. ادعای دروغین مهدويت موضوعی است که هميشه جامعه ی اسلامی و به خصوص شيعی را دچار تشتت وآسيب می کرده است.


این ادعاها که امروزه و هر چه به ظهور نزدیکتر می شویم پررنگتر و بیشتر می شود، سابقه ای به طول خود اسلام دارد. اولين نشانه های ادعای مهدويت را می توان پس از واقعه عاشورا مشاهده کرد.

حادثه ی عظيم عاشورا ضربه ی خرد کننده ای بر پيکر شيعه وارد کرد و با انعکاس آن در سراسر سرزمين  اسلامی  رعب و وحشت شديدی در جامعه اسلامی  بر پا کرد. در آن روزگار محبوبتر ونزديکتر از امام حسين(ع) نزد پيامبر وجود نداشت وهمگان بر این موضوع آگاهی داشتند،به خصوص کسانی که پیامبر را درک کرده و از تابعین بودند. پس از آن بود که با توجه به نحوه ی شهادت امام و یارانش و اسارت اهل بیت پیامبر توسط امويان مردم ازعمق ستمگری وظلم ايشان اطلاع يافته و دریافتند که  یزید در راه تثبيت پايه های حکومتی خود از هيچ جنايتی دريغ نمی کند. واقعه حره پس از عاشورا وسرکوب مردم مدينه توسط سپاه يزيد اختناق را در کل جامعه ی اسلامی به نهایت خود رساند. حکومت خلفای بعدی اموی همچون معاويه بن يزيد ،مروان بن حکم ،عبدالملک بن مروان ،و وليد بن عبدالملک هم با خشونت و اختناق شديد همراه بود. این شرایط سخت بود که شخصی جاه طلب چون عبدالله بن زبیر را به فکر خلافت انداخت. او بااستفاده از کاهش محبوبیت امویان در جامعه سلامی ادعای خلافت  کرده و توانست در مدينه عد ه ای را به دور خود جمع کند. همین شرايط سخت  واختناق شديد بود که زمینه ی ظهور يک منجی را در بين مردم به خصوص شيعيان که در مرکز تهدیدات قرار داشتند، ایجاد کرد. شهادت امام حسين(ع)تاثير شگرفی برعواطف مذهبی مردم ونيز بر آينده شيعه گذاشت؛ به طوريکه حتی عده ای تاريخ ظهور شيعه را اين دوره می دانند، گر چه اين نظر چندان صحيح نمی رسد. مردم کوفه که از عدم همراهی فرزند پيامبر در برابر دشمنان نادم وپشيمان بودند، پی به غفلت و کوتاهی خود در حمایت از نواده ی پیامبربرده  وبرای توبه از این غفلت بزرگی راهی جز انتقام خون حسين(ع) برای خود نديدند. رهبری این گروه که خود را توابون (توبه کاران) می نامیدند بر عهده ی سليمان بن صردالخزایی بود وهسته ی اوليه ی آن را صد نفر از شيعيان ومعتمدين حضرت علی(ع) تشکیل می دادند. تشکیل این گروه توابون را می توان اولين بازتاب عملی واقعه کربلا  پس از یک مدت دوره ی فترت دانست. با مرگ ناگهانی يزيد شرايط به نفع ايشان تغيير يافت. آنها توانستند در ابتدا حمایت 16000 نفر را که در میانشان علاوه بر کوفیان مردم بصره و برخی قبایل دیگر حضور داشتند، به دست بیاورند. اما هنگام رویارویی باز هم داستان آن روزها تکرار شد و در نهایت تنها 3000نفر در مقابل سپاه سی هزارنفری عبیدالله بن زياد شرکت کردند. سرانجام با کشته شدن بيشتر رهبران نهضت،باقيمانده ی توابون به سمت کوفه باز گشتند.

در این اوضاع واحوال درکوفه مختار بن ابوعبيده الثقفی که از پیروان متعهد اهل بيت در کوفه بود، برای خونخواهی امام حسين دست به تشکيل نيروی نظامی زد. در ابتدا او توابون را به شرکت در نيروی او و جلوگيری از هرگونه عمل شتابزده دعوت کرد اما ايشان اورا نپذيرفتند.  زیرا تمام انگیزه های نهفته در دعوت او برایشان آشکار نبود. در صورتی که توابون در حقیقت تنها یک هدف خالص را دنبال می کردند و آن انجام وظیفه ای که روزی در برابر آن کوتاهی کرده بودند.

در مورد شخصيت و ويژگيهای مختار اختلاف شديدی وجود دارد. برخی او را جاه طلب وبرخی او را معتقد ودوستدار اهل بيت می دانند. از اینرو در مورد اقدامات او و واکنش حضرت امام سجاد(ع) به آن بحثها و تعبریات گوناگونی وجود دارد. اما چیزی که در این میان وجود دارد این است که او در سال 66 هجری قیام خود را با شعار «يا لثارات الحسين» (اي خون‌خواهان حسین) آغاز کرد. وحتی می بينيم که پس از کشتن بسياری از قاتلان کربلا به خصوص سر عبيدالله بن زياد را نزد حضرت علی بن الحسين (ع) می فرستد. مختار برای قيام خود نيازمند حمايت اهل بيت بود. او در حجاز تماسهای مکرری با حضرت زين العابدين گرفت اما نتوانست او را به رهبری قيام خود ترقيب کند.

مختار پس از ناکامی در جلب حمایت علی ابن الحسین(ع) به سمت فرزند دیگر حضرت علی(ع) محمد ابن الحنفیه رفت و قیام خود را به نام او آغاز کرد. او به این وسیله توانست اعتماد مردم عراق را به دست بیاورد. در این زمانی بود که عبدالله ابن زبیر در برآورده کرده خواسته های عراقیان به خصوص در زمینه ایجاد عدالت بین ایشان موفق نبود و مردم این دیار با توجه به شرایط موجود به سمت مختار رفتند. با توجه به حرکات این دو می توان پی به خواسته جامعه اسلامی که رهایی از حکومت امویان بود، برد. این خواسته و نیاز در بین اهل عراق و کوفه بیشتر بود و همین نیاز بود که موجب دعوت از امام حسین(ع) شد.

مختاربا توجه به ظلم وتعدی امويان و شرايط آن دوران واز بين رفتن حکومت و روحانيت خاندان بنی هاشم در بين مردم، با تبليغات خود توانست محمد بن الحنيفه رانه تنها به عنوان امام از نسل علی(ع) بلکه با نام مهدی موعود معرفی کند. این اولین ادعای مهدویت در طول تاریخ بود که نشان از عمق اندیشه ی مهدویت در جامعه اسلامی آن روز است که پیامبر توانسته بود در بین مردم ایجاد کند و ائمه دیگر هم این اندیشه را تبیین کردند.

اما اینکه چرا شیعیان به سمت مختار و این الحنفیه تمایل پیدا کردند ناشی از شرایط فکری مردم بود. پس از واقعه کربلا وعين الورده آنچه باقی مانده بود، اعراب معمولی مردد و موالی بودند که در اوضاع نا ميدی و بسيار سخت قادر به تشخيص وتمايز مکتبی بين فرزند علی به تنهایی و فرزند علی و فاطمه نبودند. هر چند احاديثی وجود دارد که امام حسين (ع)فرزند خود علی بن الحسين(ع) را به جانشين و امامت پس از خود معرفی کرد اما با توجه به شرايط ذکر شده و با توجه به تقيه امام سجاد در شرايط اختناق شديدحکومت اموی اکثر شيعيان از محمد بن الحنيفه پيروی کردند.

گر چه ابن الحنيفه خود مستقيم دعوتی برای امامت خود نکرد، چرا که به نظر می آيد خود او هم درامامت خود شک داشت، اما تبليغات مختار را هم رد نکرد. این هم از نکات مبهم تاریخ است. عده ای معتقدند که در شراط تقیه حضرت سجاد(ع) مختار مجبور بود کسی غیر از ایشان را امام معرفی کند تا گزندی یه وجود مقدش نرسد و با توجه به عدم تلبیغ ابن الحنفیه برای خود امویان نمی توانستند نسبت به او هم معترض شوند. اما در مقابل عده ی زیادی این کار مختار را بدعت در دین دانسته و آنرا محکوم می کنند.

از اين رو در می يابيم که اين شخصيت محمد ابن الحنيفه نبود که مردم را به عنوان مهدی او را پذيرفتند بلکه شرايط سخت اجتماعی واستيلای امويان و تبليغات مختار موجب اين امرشد. با دقت در تبليغات مختار درمی يابيم که عمده تاکيد او در تبليغات بر مهدويت ابن الحنيفه  قرار داشتند به امامت او وشايد اين مهمترين دليل جذب مردم به سوی او باشد.

هر چند احاديث فروانی است که پيامبر ،مهدی موعود را از نسل خود می داند اما شرايط آن روزگار و تقيه ی امام  بر حق توانايی دقت در اين احاديث را از مردم گرفته بودند . پس از همه گير شدن وتوفیقات نهضت مختار با قيمانده شيعيان نيز به اين قافله پيوستند و مهدويت محمد ابن الحنفيه مسئله روز شيعيان گشت و با نشر آن در طول زمان مورد پذیرش عامه مردم قرار گرفت و اعتقادات خود را را بر مبنای آن بسط دادند.

در اين شرايط است که امام با دلی پر درد از کمی ياران خود می گويد. بطوريکه حتی برخی از شيعيان واصحاب ممتاز مانند ابو خالدالکابلی، قاسم بن عوف ابتدا گرد محمد بن الحنيفه جمع شده بودند اما با تلاشهای امام او را رها کرده وهسته ی اوليه ياران امام را تشکيل دادند.

در چنين شرايطی، اثابت حقانيت امام سجاد  بسيار دشوار بود. ظلم و اختناق شديد از طرف خلفی اموی و انحراف شيعيان از طرف ديگر امام را کاملا تنها کرده بود .اما با وجود اين اوضاع واحوال، امام توانست گروه کوچکی از پيروان قديمی اهل بيت همانند يحيی بن ام الطول ،محمد بن جبير مطعم ،جابر بن عبدالله انصاری را تشکيل دهد. حمايت جابر انصاری که از فداکارترین اصحاب پيامبر بوده دردو ميثاق العقبه و بيت الرضوان شرکت داشت اهميت فروانی داشت. در ميان ياران امام سجاد(ع) دو جوان پر شور کوفی به نام ابو حمزه ثابت بن دينار وفرات بن اصنف العبدی با ایمان قوی به خاندان امام حسين (ع) وجود داشتند بعد ها هم از ياران امام باقر شدند.

می بينيم اولين انديشه ی انحرافی مهدویت در اين زمان وبا چنين شرايطی شکل می گيرد. در همين اولين انحراف فکری، نقش عدم اطلاع وآگاهی توده مردم و عدم تفقه در دین وامام شناسی به وضوح دیده می شود. اینجاست که وظیفه امام سجاد(ع) در اثبات حقانیت خود، آن هم در شرایط اختناق مشهود وپر رنگ می شود. به شرایط فوق باید اوضاع اسفناک فرهنگی و دینی توده مردم راهم اضافه کرد. اوضاعی که درآن علما وفقهای دینی همچون محمد بن مسلم زهری، از فقیهان و محدثان بزرگ مدینه، که ابتدا مجذوب عظمت و زهد علی ابن الحسین (ع) شده بود، با چرخش به سوی امویان به عنوان یک عالم درباری درراستای تقویت پایه های حکومت آنها قدم بر می دارد. اوضاع اخلاقی جامعه هم دچار انحطاط شدید گشته بود؛ اشرافیت گرایی و ثروت اندوزی ،گسترش فعالیت زنان آواز خوان و غنا و احترامشان بین مردم، حتی در مکه ومدینه و عدم آگاهی مسلمانان از احکام دین خود همانند وضو ونماز، اهمیت فعالیتهای امام را نشان می دهد.
منابع:
1- تشیع در مسیر تاريخ، دکتر سید حسین محمد جعفری، ترجمه دکتر سید محمد تقی آیت الهی
2- تاریخ تشیع از آغاز تا پایان غیبت مهدی، غلامحسین محمدی


مهدوی باشید و سبز
 

امان از لحظه ی غفلت که ....

    بسم رب المهدی (عج)

        امان از لحظه ای که ...........

گفتم شبی به مهدی من یک نگاه خواهم

                          گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم

در سخنی سراسر عظمت و عزت،امام مهدی علیه السلام به شیعیان خود فرمود:

(همانا ما کوتاهی در توجه به شما نمی یابیم و یادتان را فراموش نمی کنیم،که اگراین گونه نبود،به درستی که بلا بر شما نازل می شد و دشمنان مسلط بر شما می شدند)

 

                                             الهم عجل لولیک الفرج

                                                   التماس دعا

 

مهدوی باشید و سبز

 

دعای فرج ( اولین پست )

  بسم رب المهدی (عج)

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ

وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ

طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً .

 

مهدوی باشید و سبز